Sunday 18 December 2011

نامه‌ای‌ سرگشاده:

به‌ کانالهای تلویزیونی و رادیویی و سایتهای انترنتی و شخصیتهای فارسی زبان!

این نامه‌ به‌مناسبت دوم اکتبر(1) روز جهانی عدم خشونت به‌ رشته‌ تحریر در میآید!

من يک استقلال طلب ھستم

ایوب رحمانی

شروع سخن اینکه‌ بنده‌ معتقدم که‌ هرگاه‌ یک مدافع حقوق بشر، یک برنده‌ جایزه‌ صلح نوبل، یک آزادیخواه، یک متدین معتقد، یک مارکسیست معتقد‌ و یا یک انسان متمدن، حقوق ملتهای دیگر را به‌ هر دلیلی حال تمامیت ارضی یا عشق به‌ وطنش نتواند ببیند و بدهد، آن لباس مزور برازنده‌ وی نیست!
من یک استقلال طلب کرد یا به‌ قول شما، به‌ غلط و صد البته‌ اگاهانه‌ "تجزیه‌ طلب کرد" هستم، که‌ سخنی چند با شما دارم. آرزوی قلبی من اینست که‌ شما را با این نامه‌ام فورا مضطرب و نگران نکنم بلکه‌ امیدوارم که‌ شما ابتدا منطق مرا بخوانید و با منطق خودتون مقایسه‌ کنید. با توجه‌ به‌ اینکه‌ شما یک کانال تلویزیونی یا رادیویی و یا سایت انترنتی و یا دریچه‌هایی دیگر در اختیار دارید و بدینوسیله‌ میتوانید به‌ راحتی منطق مرا بدون رو در بائسی و تحریف با مردم خود و کارشناسان مستقل و بیطرف و بی ریا در میان بگذارید، که‌ البته‌‌ اینکار را حتما باید بکنید، برایتان مینویسم. یا اگر چنانچه‌ مایل باشید، بنده‌ شخصا حاضرم که‌ چه‌ حضوری و چه‌ تلفنی و چه‌ کتبی با شما مصاحبه‌ و مکاتبه‌ بنمایم تا در این ضمینه‌ بیشتر با هم به‌ گفتگو بنشینیم. اگر چنانچه‌ حرف منطقی از نظر شما هم منطقی است، پس نباید از شنیدن حرفهای من دلنگران شد، بلکه‌ شما با توضیحات خودتون میتوانید آنرا رد کرده‌ و پاسخ دهید که‌ البته‌ جوابهایتان را بارها شنیده‌ام و سالهاست که‌ میدانم شما چی میگید.
معضل ایجاد مجدد کشور کهن و باستانی کردستان، سالهاست که‌ گریبانگیر جامعه‌ ما و شماست ولی تا به‌ حال با کشتن و سر نیزه‌ به‌ آن پاسخ داده‌ شده‌ است و از این به‌ بعد هم دیر یا زود دوباره‌، و اینبار به‌ شکلی دیگر گریبانگیر همگی را خواهد گرفت. پس چرا باید از آن گریخت و به‌ آن پاسخ نداد و برایش سرکوب کرد؟ یا طرفداران آنرا سلاخی نمود؟ مگر کشتن کردها به‌ خاطر استقلال طلبی‌ رواست؟ اگر اینطور است پس چرا شما خودتون هر روز از این تریبونتان دم از دمکراسی و آزادی و فرهنگ و تمدن و دیالوگ سازنده‌ و استقلالتون میزنید و به‌ غیر از اینرا محکوم میکنید؟ مگر نه‌ اینکه شما با انکار وجود کردها، همانکار را میخواهید با آنها بکنید، که‌ الان خودتون بر علیه‌اش دارید با انواع و اقسام تبلیغات و امکانات میجنگید؟  کردها، ملت بزرگی که‌ واقعی و حی و حاضر هستند و وجود دارند و وقتی دارند داد میزنند، یعنی هستند و مشکلی دارند که‌ باید حلش کرد!  که‌ البته عقده‌ کورکورانه‌ی تمامیت ارضی تاکنون مانع از فهمیدن حرفهای منطقی در هر شکل و فورمی شده‌ است، من مطمئنم شما از این دسته‌ نیستید، که‌ البته‌ اگر هم مخالف من باشید به‌ من جواب منطقی خواهید داد، نه‌ اینکه‌ به‌ مانند حکام گذشته‌ و حال سلاخی و یا ترورم کنید!‌

خط سیاسی و فکری من چیست؟

من یک فرد چپگرا هستم که به‌ آرمانهای رسیدن به‌ سوسیالیزم ارج مینهم و به‌ هیچ وجه‌ خودم را ناسیونالیست نمیدانم و نیستم و با شعار برتری نژادی بشدت مخالفم، همچنانکه‌ واقعگرایانه‌ دم از دیکتاتوری پرولێتاریا هم نمیزنم، بلکه‌ معتقد به‌ آزادی و برابری انسانها هستم، دشمن استثمار و مدافع سر سخت داشتن حق انتخاب برای ملتها و از جمله‌ ملت کرد هستم و معتقدم که‌ تا ملتی مستقل نباشد و کشور خودش را نداشته‌ باشد، آزاد نیست بلکه‌ گردن کج است، و من به‌ عنوان کسی که‌ از مادری کرد در سرزمینی کردی و در شهر و خانواده‌ای کرد بزرگ شده‌ام، درد و رنج ملتم را تا پوست و استخوان درک میکنم. کاری هم نمیشود کرد، چون من کردم، زیرا ملیت دادنیست ولی به‌ هیچوجه‌ گرفتنی نیست. 

موضوع چیست؟

فقدان آزادی و استقلال برای کردها، یک مشکل همگانیست‌، نخست اینکه‌ مشکل کردهاست چون استقلال و آزادی جزء حقوق پایه‌ایشان هستند و بایستی آنها را داشته‌ باشند زیرا فقدانشان، انکار هویتشان است و طبیعی است که‌ بخواهندشان و برای احقاقشان مبارزه‌ کنند و ثانیا این مشکل شما هم هست که‌ میخواهید بر علیه‌ این حق پایه‌ای آنها مبارزه‌ بکنید، یا آنرا پایمال بکنید، چون میخواهید که‌‌ این حق آنها را بازپس ندهید، در اینصورت دارید هویتشان را به‌ صورت خودکار انکار میکنید. بنابراین آنها را دعوت به‌ جنگ و انزجار و لعن و نفرین و عقب افتادگی کرده‌اید و اینها همگی نه‌ تنها باعث درجا زدن و پیشرفت نکردن و دشمنی خواهند شد، همچنانکه‌ تابحال هم شده‌اند، بلکه‌ همه‌ منطقه‌ و همه‌ یا بخشی از این کره‌ خاکی را هم به‌ مخاطره‌ میآندازند، زیرا صلح و ثبات منطقه‌ به‌ خطر می افتد! بنابراین این مشکل وجود واقعی دارد و نباید آنرا ندید یا نادیده‌ گرفت. همگی میدانیم که‌ تا مشکلی را بخوبی نشناسیم و نبینیم، نخواهیم دانست که‌ آن مشکل چیست و در نتیجه‌ نمیتوانیم آنرا حل و فصل کنیم. فقط صورت مسئله را حذف کردن به‌ خیال اینکه‌ دیگر مسئله‌ای وجود ندارد تا حلش کنیم، راه‌ حل نیست، راه‌ حل اصولی آنست که‌ صورت مسئله‌ را بفهمیم، بدانیم که‌ مسئله‌ چیست، آنموقع است که‌ میتوان جواب صحیح به‌ آن داد!‌
در جنگی که‌ پیش آمده‌ یا خواهد آمد، شما مقصر هستید چرا که‌ کردها دارند از وجود و هویت خودشان دفاع میکنند و این شمائید که‌ در صورت انکار این حقوق، به‌ حقوق پایه‌ای و غیر گرفتنی آنها تجاوز میکنید. هم حقوق پایه‌ای انسانهای کرد زبان را پایمال میکنید و نمیخواهد که‌ به‌ آنها باز پس گردانده‌ شوند و هم دارید ظلم میکنید و هم زور میگویید و هم تهاجم میکنید. پس کردها مقصر نیستند چون در حالت تدافعی قرار میگیرند، همچنانکه‌ تا حالا هم بوده‌اند.

آنچه‌ را که‌ شما بایستی حتما بدانید!

اولا اینکه‌ کردهای پنچ تکه‌ شده‌ از کردستان (بمانند پنچ خواهران زخم خورده‌ و به‌ زور به‌ عهد درآورده‌‌ شده‌)، اعضای احزاب کردی خواهان ایرانی فدراتیو و برخی احزاب چپ، امسال هم مثل هر سال در تاریخ 24.07.2007 در شهر لوزان در سویس، همگی زیر یک پرچم سه‌رنگ با خورشیدی درخشان در وسط آن، جمع میشوند و انزجار خودشان را از آن ازدواج زورکی که‌ 84 سال قبل بدون رضایت بوقوع پیوسته‌ بود اعلام میدارند و خواهان طلاق گرفتن این خواهران بی حقوق و زندگی مجدد در زیر سقف کردستانی متحد و یکپارچه‌ میشوند، این کاریست که‌ آنها‌ هر سال میکنند، چرا که‌ مخالف آن ازدواج نامیمون هستند. 
دوما همچنانکه‌ مستحضرید،‌ کردستان تا قبل از جنگ جهانی اول یعنی قبل از سال 1914 مثل خیلی از کشورهای دیگر یک کشور نیمه‌ مستقل و نیمه‌ مستعمره‌ زیر سلطه‌ و نفوذ انگلیسیها و روسها بوده‌، همچنانکه‌ ایران آنزمان هم بوده است‌. آنزمان برای پایان دادن به‌ جنگ جهانی اول قرار داد صلحی بنام قرارداد صلح Sevre  در تاریخ 10.08.1920 به‌ امضای متحدین و امپراتور شکست خورده‌ عثمانیها رسید. قرار شد که این پیمان ‌ به‌ جنگ جهانی اول پایان دهد و همه‌ چیز به‌ شکل سابق برگردد. در این زمان‌ مصطفی کمال در ترکیه‌، با رد حکومت عثمانی در استانبول، خود اعلام حکومت جمهوری در انکارا نمود و همزمان قرارداد صلح Sevre را هم بشدت زیر پا نهاد و‌ با یونانیها دوباره‌ وارد جنگ 3 ساله‌ای شد که‌ این جنگ هم تا سال 1923  ادامه‌ پیدا کرد. اینجا بود که‌ دوباره‌ کشورهای در گیر جنگ به‌ اضافه‌ کشورهای استعماری انگلیس و فرانسه‌ در شهر لوزان سویس در هتل اوشی جمع شدند و برای پایان دادن به‌ جنگ ترکیه‌ مسلمان با اروپای مسیحی قرار داد منفور لوزان را در تاریخ 24.07.1923 امضا نمودند(2). در این قرارداد بود که‌ کردستان را به‌ پنج میخ کشیدند و به‌ خیال خود کشتند!  کردها که‌ خود در حین امضاء این قرارداد حضور نداشتند، بدون اینکه‌ خۆدشان مطلع باشند، بدون اینکه‌ ازشان سوالی بکنند، بدون اینکه‌ از مردم این کشور پرسیده‌ شود، بدون اینکه‌ رفراندومی بر قرار شده‌ باشد، بدون اینکه‌ این ملت خود بخواهند، بدون اینکه‌ حقوق این ملت بزرگ را به‌ رسمیت بشناسند و غیره‌ و غیره‌، با کشتار و ویران نمودن و غارت و چپاول و سرنیزه‌، این ملت بزرگ را تکه‌ تکه‌ نمودند، 5 تکه‌ کردند، به‌ 5 خواهر تبدیل کردند و به‌ زور و بدون کوچکترین علاقه‌ای از طرف خودشان، به‌ عهد دامادهای ناخواسته‌ و به‌ خانواده‌ داماد هدیه‌‌ شدند! آنهم چه‌ هدیه‌ خونباری!  خانواده‌های داماد الان 84 سال است که‌ بدون اینکه‌ بند پوتینهای خونینشان را باز کنند، با این 5 خواهر مثل برده‌ها رفتار میکنند، استثمارشان میکنند، شلاقشان میزنند، تازیانه‌شان میزنند، سنگسارشان میکنند، بچه‌هاشان را میکشند، میگیرند، زبانشان را میبرند، هویتشان را گم یا له میکنند، فرهنگ و خطشان را نیست و نابود میکنند تا بخیال خودشان نسلشان را منقرض کنند ، آثار تاریخی و فرهنگیش را از زیر خاک میربایند و برای احتیاط از بیداری این ملت، مغولوار(3) نیست و نابود میکنند، یا اینکه‌ به‌ خارجه‌ها ارزان فروش میکنند. آیا وقتی شما به‌ حق از حفظ پاسارگاد و تنگه‌ بلاغی بشدت دفاع میکنید و جلو آبگیری سد سیوند میایستید، کاری که‌ منطقا و مطلقا رواست، چرا کردها حق ندارند از آثار باستانی خود دفاع و پشتیبانی بکنند؟ دهها سال است که‌ رژیمهای توتالیتر این کشورها چه‌ خوبش و چه‌ بدش به‌ ناحق کردستان را بی اقتصادش کرده‌اند، بی دست و پایش کرده‌اند، محروم نگه‌ داشته‌اند، تفریس و تعریب و تتریکش میکنند ولی این ملت مبارز و مدافع آزادی و استقلال خویش، هنوز نفس میکشد و هنوز نمرده‌ و نخواهد مرد! البته‌ فقط زنده‌ است، آنهم بخاطر مبارزات بی امانش!

حال چرا به‌‌ شما مینویسم؟

از زبان زور که‌ بگذریم میرسیم به‌ صدها کانال تلویزیونی و رادیویی و انترنتی در هر 5 کشور اشغالگر، از حکومتی گرفته‌ تا مدنی و تا شماها که‌ با تبلیغات تمامیت ارضی خواهی، کوچکترین حق نفس کشیدن، حق ابراز وجود کردن، حق حرف زدن، حق نوشتن و غیره‌ را از کردها گرفته‌اید، فضا سازی نموده‌ و جعل واقعیات میکنید(حال خواسته‌ یا نا خواسته‌، دانسته‌ یا ندانسته‌) یا خاموشید و در این مورد چیزی نمیگویید. "کردها اصیلترین ایرانیها هستند" شعاری ساده‌لوحانه‌ بیش نیست و سلاحیست برای سرکوب و ماستمالیکردن روح حقیقت! حکومتهایتان که‌ هیچی سرشان نمیشود جز بریدن زبانها و کشتن و سیاه چاله‌ها. شما چرا؟  آلانه‌ هم در عصر مدرنیته‌ و قدم بسوی پست مدرنیته‌، باز هم گلوی این انسانها را میفشارید که‌ سخن نگویند و از آزادی و استقلال حرفی به‌ میان نیاورند؟ گویا استقلال طلبی جرم است، اگر این مهم درست است، پس با این حساب شما خودتان همه‌ مجرمید که‌ استقلال کشورتان را میخواهید. تقاضامندم که‌ بیائید و آنچه‌ را که‌ حقیقت دارد بگوئید و نه‌ آنچیزیراکه‌ میباید بگوئید!

کوتاه‌ سخنی در مورد آینده‌ و فدرالیزم مورد نظر برخیها و نشست پاریس:

از نظر بنده‌ فدرالیزمی که‌ برخیها از جمله‌ احزاب، برای آینده‌ ملتهای یا به‌ قول شماها "قومهای" ایرانی پیشنهاد میکنند، برای من و امثال بنده‌ ابدا جالب نیست و بدرد کردها نمیخورد. من آن منطق را که‌ میگوید، چنانچه‌ کردها با ما وارد ائتلافی برای یکپارچه‌ نگه‌هداشتن ایران میشوند باهاشان کنار میآییم و در غیر اینصورت باهاشان میجنگیم، کاملا رد میکنم و آنر غیر منطقی و بشدت دیکتاتوری میدانم، که‌ البته‌ کردها را از جنگ دفاعی هراسی نیست. وقتی کردها برحذر میشوند از اینکه‌ مستقل و با میل خودشان با خواهر و برادرهای تنی  (4 تکه‌ دیگر کردستان) زیر یک سقف در کشور ابا و اجدادی خودشان، کردستان بزرگ 42 میلیونی زندگی کنند، چرا و با چه‌ منطقی آنها باید قبول کنند که‌ به‌ زور با خواهر و برادرهای ناتنی (هر تکه‌ از کردستان با کشور مربوطه‌) که‌ نه‌ زبانشان یکیست، نه‌ فرهنگشان یکیست، نه‌ دینشان یکیست، نه‌ خطشان و اداب و رسومشان یکیست و نه‌ خواست قلبیشان است، زندگی کنند؟ تازه‌ با آن سابقه‌ ترور و وحشت که‌ کردها از شما به‌ خاطر دارند؟ ‌و تازه‌ آنموقع هم باید احتمالا با زبان و فرهنگ و خط شما خواندن و نوشتن کنند و با آن بزرگ شوند و از زبان مادری محروم گردند! این قسه‌ ساده‌ بیادتان هست که‌ برادران ناتنی یوسف پسران یعقوب، چه‌ بر سر برادر ناتنی کوچکشان یوسف آوردند؟ همگی برادران تنی، یوسف را در چاهی انداخته‌ و به‌ پدرشان گفتند که‌ وی را گرگ خورد! این قسه‌ است؟  بلی قسه‌ است ولی مثالی واضح و روشن از با هم نتوان زیستن ناتنیهاست! عراق را میبینید که‌ چه‌ بر سرش آمده‌ است و اکثریت چه‌ بر سر کردها میاورند؟ دخالتهای حکومتهای ایران و ترکیه‌ و سوریه‌ را در این تکه‌ کردستان نیمه‌ آزاد شده‌ میبینید، که‌ چه‌جوری مثل گله‌ گرگ در کمینش نشسته‌اند تا خسته‌ و ضعیف شود، تا با یک حمله‌ غافلگیر کننده‌ نیست و نابودش کنند؟ توپبارانهای پیاپی ایران و ترکیه‌ و هشدارهایشان را میشنوید؟  این عملکردهای زشت آنها از تنها ماندن کردهای جنوبی است که‌‌ اینجوری تکه‌ و تنها افتاده‌ است و همه‌ جرئت میکنند که‌ به‌ شهرهایش، ملتش، خاکش، کرکوکش، نفتش، اقتصادش و غیره‌ و غیره‌ تجاوز کنند. کشتارها و ترور رهبران کردها، اعدام رهبران کردها، دستگیری رهبران کردها و غیره‌ را از طرف هر پنج کشور اشغالگر حتی در خارج از کشور و در قلب کشورهای اروپایی میبینید؟ اگر کشور کردستان، واحد و مستقل و آزاد و یکپارچه‌ بود، مگر بقیه‌ جرئت میکردند که‌ اینچنین با رهبرانش برخورد کنند یا اینکه‌ به‌ راحتی به‌ خاکش تجاوز کنند؟ مگر مردم جهان میتوانستند آنرا قبول کنند؟ آلان چی؟ همه‌ چی برای گرگهای در کمین نشسته‌ از دستدرازی کردن تا دخالت تا آشوب به‌ پا کردنها و ترور و ارعاب و جنگ و غیره‌ برایشان به‌ راحتی آب خوردن است!

نگاهی به‌ تاریخ (4)

به گفته مورخین یونانی و به‌ شاهد تاریخ، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال 708 قبل از میلاد مسیح، رهبر یکی از قبایل مادی به‌ نام دیاکو بوسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته می شود. این رهبر، دیاکو (دیوکس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته می شود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز (هنگمتان، همریشه با هنگمن و انجمن، به معنای محل جمع شدن) قرار می دهد.
کردها باقی مانده‌ امپراتوری مادها هستند و همانطور که‌ در کتابهای تاریخ میخوانیم، ماد نام سرزمین دربرگیرنده کردستان امروز و خیلی وسیعتر از آن بود. مجموعه لشکرکشی های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم قبل از میلاد مسیح و خطر حمله از غرب بوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها بوجود آورده‌ بود. پادشاهان ماد 5 نفر پشت اندر پشت بوده‌اند که‌ اولینشان دیاکۆ و آخرینشان ایشتوویگو یا آستیاگ پدر بزرگ کورش بود.
با شکستی که‌ در سالهای 550 قبل از میلاد مسیح، کوروش پسر ماندانای ماد و دخترزاده‌ آستیاگ با کمک و خیانت هارپاک که‌ او هم خود ماد بود بر پدر بزرگ خود آستیاگ (دوره حکومت: 585 تا 550۰ پ. م) واپسین پادشاه ماد، وارد ساخت شاهنشاهی ماد به‌ پایان رسید. شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی طولانی (728-550 پ.م.) برقرار بود و سپس جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی اولین سلاله‌ و شاه‌ پارسها سپرد.
در سال 401 قبل از میلاد مسیح موقعیکه‌ گزنفون سردار یونانی از مناطق کاردۆخها یا کردها میخواهد بگذرد با آنها درگیر میشود، که‌ بعدها آنرا اینچنین بیان میکند: "در موقع لشکرکشی به‌ مێزۆپۆتامیا از دریای سیاه‌ تا جنوب کوههای زاگرس ملتی که‌ به‌ کاردۆخها مشهورند به‌ ما حمله‌ور شدند، آنها‌ شدیدترین زیانها را به‌ ما وارد کردند."
در سال 612 قبل از میلاد مسیح در اولین روز بهار مادها با کمک بابلیها بر آسوریهای قدرتمند پیروز میشوند و پایتخت آنها نینوا را به‌ تصرف خود در میآورند، مادها بعدا این روز تاریخی خود را نوروز مینامند، پس نوروز سالها قبل از حکومت هخامنشیان توسط مادها نامگذاری شده‌ است. 
طبق این روایات تاریخی، مادها بیشتر از 2700 سال قبل در این سرزمینها سکونت داشته‌اند و هنوز هم دارند. بنابراین کردها خاک کسی را اشغال نکرده‌اند بلکه‌ این سرزمین آنهاست که‌ اشغال شده‌ است و امروز 84 سال است که‌ تکه‌ تکه‌ هم شده‌ است. آیا اگر شما امروز در عصر مدرنیزم با زبان تمدن و دیالوگ و عدم خشونت به‌ این واقعیت پاسخ ندهید، پس چطور میخواهید که‌ این معضل از سر راه‌ برداشته‌ شود؟ با جنگ لعنتی؟

پیشنهاد من چیست؟

نا گفته‌ نماند که‌ ما اینک خواسته‌ یا ناخواسته‌ در عصر گلوبالیزم و سرمایه‌داری جهانی زندگی میکنیم و هجومهای پی در پی امپریالیستی به‌ مناطق نفتی به‌ معنای حضور و کنترل این مناطق از طرف آنهاست، چرا که‌ سرمایه‌داری جهانی برای گردش سرمایه‌اش احتیاج هم به‌ صلح و هم به‌ ثبات در منطقه‌ دارد و این بدان معناست که‌ هیچ جنگی، به‌ غیر از جنگ خودشان، در آن مناطق نفت خیز برایشان قابل قبول نخواهد بود. بنابراین میتوان نتیجه‌ گرفت که‌ این معضل کردها دیر یا زود از طرف سرمایه‌داری جهانی حل خواهد شد و برای رسیدن به‌ یک صلح با ثبات ایجاد مجدد‌ کشور کردستان و فلسطین در منطقه‌ الزامی خواهند بود، زیرا در هر دو کشور کردستان و فلسطین، هر چند سال یکبار، یک شورش بر حق بر پا میشود و تا بخواهند آنرا سرکوب کنند، یکی دیگر و یکی دیگر و الاآخر بوقوع خواهند پیوست. در نتیجه‌ هیچ راه حل دیگری بجز استقلال این سرزمینها وجود ندارد. پس حالا که‌ اینطور است، بیائید تا ما خودمان به‌ جهانیان نشان دهیم که‌ متمدن هستیم، تاریخ تمدن چند هزار ساله‌ داریم، جنگ و جدل را سالها تجربه‌ کرده‌ایم و امروز به‌ این نتیجه‌ رسیده‌ایم که‌ از جنگ و خونریزی هیچ نتیجه‌ای جز ویرانی و بی خانمانی و عقب افتادگی حاصل نمیشود، پس بیائید تا ما اینبار مستقلا و بدون کدخدا که‌ خواهد آمد تا‌ ما و شما را طلاق بدهد، با آرزوی قلبی خودمان و متمدنانه‌ از هم جدا شویم، تا فردا بتوانیم به‌ عنوان دو کشور همسایه، با تاریخ و فرهنگهای کهن‌ به‌ چشمان هم نگاه‌ کنیم. اگر ازدواج اجباری و با خونریزی بود و گریزی از آن نبود، بگذارید اینبار طلاق دلبخواهی باشد!
من همینجا به‌ نامه‌ام پایان میدهم، امیدوارم که‌ توانسته‌ باشم روزنه‌ امیدی را فراهم کرده‌ باشم. مطمئنم که‌ در دل و سینه‌ تک تک شما این احساس وجود دارد که‌ پیش خودتان در خلوت به‌ خودتان بگوئید‌، چرا که‌ نه‌؟ من دوستان زیادی از این پنج کشور دارم که‌ ازشان شنیده‌ام که‌ گفته‌اند، کردها حق داشتن کشور مستقل خودشان را دارند، امیدوارم که‌ شما هم از این دسته‌ باشید، این خیانت به‌ کشورتان نیست، چون کشور شما به‌ هزار و یک دلیل جداست از کردستان، این کمک به‌ روح حقیقت است، کمک به‌ آزادگی و سربلندی ملتی کهن و غیور است و همزمان کمک به‌ توقف جنگهای لعنتی اتی خواهند بود.
به‌ امید روزی که‌ این معضلات حل شوند و هر سال روز دوم اکتبر را هر چه‌ باشکوه‌تر برگذار کنیم و به‌ این دستاورد بشری جدید که‌ مبارزه‌ها پشتش خوابیده‌، نیز احترام بگذاریم. به‌ امید آنروزها!
سر بلند و حقیقت گو و حقیقت جو باشید
(لطفا این نامه‌ را تا جایی که‌ میتوانید، بدست همه‌ برسانید، متشکرم!)                  


(1)روز جمعه‌ 15.06.2007 سازمان ملل متحد در نیویورک، دوم اکتبر را به‌ مناسبت روز تولد مهندس مهاتما گاندی (تولد 02 اکتبر 1869 در پوربندر، مساویست با دهم مهرماه‌ 1248 شمسی، مرگ 30 ژانویه‌ 1948 در دهلی نو) روز جهانی عدم خشونت نامگذاری کردند.
(2) البته‌ هم مصطفی کمال در ترکیه‌ و هم رضا شاه‌ در ایران با رد نسبی حکومت مذهبی و اعلام جدایی دین از دولت، توانسته‌ بودند تا حدی پشتیبانیی اروپاییها را به‌ خودشان جلب و جذب کنند و این آنزمان یکی از برگهای برنده‌ آنها بود!
(3) مغولها هم یکبار در بین سالهای 1240 تا 1250 میلادی آثار فرهنگی و تاریخی کردها را ویران و نابود و یا به‌ تاراج برده‌‌ بودند، آنها 100000 کرد را در آنزمان که‌ جمعیت دهها برابر کمتر از امروز بوده‌، کشته‌اند! 
 (4) هدف از آوردن این تاریخها که اکثرا‌ از سایت  http://www.rojhalat.de/  گرفته‌ شده‌اند، افتخار به‌ جنگهای گذشته‌ نیست، بلکه‌  بخاطر روشن شدن پاره‌ای از واقعیات هستند!


3 comments:

Anonymous said...

آيا هيچ فکر کرده اييد که چرا مير بلوچ و خسرو ملازهی هميشه در تلاشند که سياسيون بلوچ خصوصا استقلال طلبان را که با اسامی مستعا ر مقاله می نويسند را شناسائی کرده و اسامی اصلی آنها را آنهم بر اساس حدث و گمان در وبلاگها درج می کنند؟ آنها بسياردوست دارند تا بدانند که محمد کريم بلوچ کيست و بر اساس حدس و گمان آخرداد ح را به عنوان محمد کريم بلوچ معرفی کردند. اطلاعات رژيم بلافصله بر استناد بر همين اطلاعات غلط ميربلوچ دست به تهمت، فحاشيگری و حتک حرمت بر عليه آقای آخرداد زدند و دهها وبلاگ اطلاعات رژيم که متعصفانه برای گمراه کردن خواندگان خود را به عنوان وبلاگهای بلوچی جا می زنند و با اسامی مستعار بلوچی مقالات فحاشيگری هايشان را می نويسند.

آيا تا بهال فکر کرده اييد که اين اطلاعاتی ها ی رژيم منابع اطلاعاتی شان در سوئد و نروژ چه کسان و وبلاگهايی هستند؟

براستی شرم آور نيست که در ازای چند دلار و کرون برای بی آبروترين رژيم و بر عليه هموطنان و همزبانان خود جاسوسی کرد؟

هانی بلوچ از نروژ

Anonymous said...

magar nemishe in kordhai 4 keshvar har kodam bna be sharait va maile mardomaneshan azad bashand entekhab konand msle in hame keshvare arab in masale kordha dar har keshvari dar yek sharaite khas msle iraq ke alan taghriban azadihai khoobi darand va ya dar turkie ke hata zabaneshan rasmiat nadare dar 2 sharait mokhtalfan pas mishe in kordha har kodam rahi ra ke montabegh ba sharaiteshan ast pish berand va dar aiande chand kordestan ba ashkale goonagoon dasht msle in hame arab

کمبـر بلـوچ said...

حرکات افرادی مانند .. و .... در دنيای مجازی واقعا تاسف آور است. ماجراجويی های مکرر، تهمت زدن به ديگران، اطلاعاتی های رژيم را مانند سگهای هار بجان بلوچ انداختن، راه انداختن وبلاگهای فحاشی و کينه توزی بدون دليل با روشنفکران وچهره های سياسی بلوچ چه نفعی به چنين انسانهايی می رساننـد؟
آيا خـود را ژورناليست جا زدن آنهم بـدون داشتـن تحصيـلات و مدرک در زمينه ژورناليستيک می تواند دليلی برای وب نگاری غيرمسئولانـه باشـد.
بيست تا سی سال در کشورهای آزاد اروپايی زندگی کردن کافی نيست تا احترام به خويش را بياموزند؟ آيا هنوز ياد نگرفته اند که فضولی در امور ديگران و ضربه زدن به نام اشخاص يک جرم بزرگ است؟

آيا خـود را مرموزانه ژورناليست جا زدن آنهـم بـدون داشتـن تحصيـلات و مدرک در زمينه ژورناليستيک می تواند دليلی برای وب نگاری غيرمسئولانـه و هتـک حرمت برنامه ريزی شده افـراد باشـد؟
بيست تا سی سال زندگی کردن در کشورهای آزاد اروپايی برای آنان کافی نيست تا احترام به خويش را بياموزند؟ آيا هنوز ياد نگرفته اند که فضولـی در امور ديگران و ضربه زدن به نام اشخـاص يک جـرم به حساب می آيد؟

آنچه تا بحـال در اينترنت عيان شده و نتايج ويرانگـر وب نگاری آقايان .... و .... نشان داده اسـت قضيه از محدوده سؤالات مطرح شده در بالا فراتر می رود. دستهايی در کار است......

کمبـر بلـوچ