Thursday 29 March 2012


فروپاشی ایران همانند اتحاد جماهیر شوروی یگانه راه رهائی و متضمن واقعی اعاده حیثیت ملی ملت آذربایجان است


يعقوب گؤنئيلي


مقدمه: تاریخ را فاتحان می نویسند و هر آنگونه که می خواهند می نویسند.
تقبل محدوده مرزهای تحمیلی ایران به عنوان وطن برای ملت ما فوق العاده گران تمام شده و مجبور شدیم خیلی از خواسته های خود را زیر پا بگذاریم و خواسته و ناخواسته زیر بار ذلتهای بی شمار حاکمیت راسیست فارس سر تعظیم فرود آوریم.
یورش و تجاوز ارتش راسیستهای استثمارگر فارس زیر پرچم تمامیت ارزی ایران بعد از پایان جنگ جهانی دوم به فرمان محمدرضا شاه پهلوی به آذربایجان همانند حمله و قتل عام خشایارشا به یونان با همان سبعیت و دد منشی تمام صورت گرفت قریب به اتفاق تمام سربازان و ارتشیان و پلیس و فدائیان جان بر کف میهنمان را قتل عام کردند و اسرا را بعد از پایان جنگ و فروپاشی حکومت مستقل یکساله آذربایجان در سفر شاه به آذربایجان برای دیدار فتوحاتش در جلو پای او مثل گوسفند قربانی سر بریدند و این یک ذهره چشم خونینی بود از ملتمان جهت الحاق آذربایجان جنوبی به ایران!
تاریخ نگاران کذاب دربار داستان سرایی کردند و واقیت ها را وارونه به خورد مردم دادند تشنگان به خون ملت ترک آذربایجان را فرشتگان نجات و سالروز قتل عام ملتمان بیست و یکم آذر را روز نجات ملت آذربایجان نامیدند
در تلاش برای شستشوی مغزی ملت ما بر آمدند و از دشمنان ملت ترک مثل کوروش و از رستم شاهنامه برای ما قهرمانان تاریخی ساختند و ملت سرزمین توران و اسفندیار را برای ما یاغی و دشمن خونین معرفی کردند
هر چیز خوب متعلق به ملتمان را مصادره و بنام خود ثبت کرده اند از لغات گرفته تا نام غذاها و نام ظروف و خواننده و هنرپیشه و برای مثال مثلا درصد بیشتر فرش های صادراتی ایران به کشورهای خارج متعلق به آذربایجان است که در خارج بنام پرسیش تاپایت برای جهانیان معرفی کرده اند.
برای تحقیر و استثمار و استعمار ملتمان بی حیثیترین و بی حرمتترین جوک ها را برای ملت ما ساختند و به آن هم راضی نشده با عوض کردن کاراکتورهای منفی جکهای معروف دنیا به ترک سعی در تخریب حیثیت ملتمان بر آمدند.
با تمام توان تلاش کرده اند زبان ما فرهنگ ما موسیقی ما را نابود کنند و نام قهرمانان اسطوره ای خودمان را فراموش کرده و به جای آن رستم و کورش را قهرمان ملی خود بدانیم و به آنها افتخار کنیم بایستی فارسی حرف بزنیم و خود را در همه جا پرسین و ایرانی معرفی کنیم و خود را از موجودات برتر دنیا تصور کنیم
و در مورد قهرمانان تاریخی ما مثل بابک خرمدین و ستارخان و باقر خان که نمی توانند انکارشان کنند آنگونه حرف می زنند که گویا آنها هم فارس بودند و نه ترک!
به خاطر موقعیت ژئوپولتیک وسنترال بودن استانهای کویری مناطق زیستگاه فارس نشین و گلوگاه ارتباطی بین مناطق مختلف توانستند حداکثر استفاده را از این موقعیت بدست آورند در واقع تمام محصولات و فراوره های مناطق شمال وجنوب وشرق و غرب به نحوی باید از مناطق مرکزی یعنی مناطق فارس نشین باید عبور کند و آنها به عنوان مرکز نشینان خود را صاحب و متملک همه فراورده های ملل غیر فارس می دانند و سهم خود را برداشته ته مانده های آن را به قیمت های بالاتری به دیگر شهرها ارسال کنند و سیستم اقتصادی را چنان بر پا کرده اند که شهر های غیر فار س عملا اقتصاد و محصولات و تولیدات تک پایه ای دارند و برای تکمیل تولید و فراورده خود قطعا به نهوی باید دست بدامن مرکز نشینان گردند و بدین طریق همیشه مهار قدرت اقتصادی را در دست دارند و متعاقب آن هژمونی سیاسی خود را اعمال می کنند.
با ادغام زبان عربی با زبان فارس و تکمیل آن با اضافه کردن چهار حرف گچپژ و رنگ و لعاب دادن به زبان فارسی بعنوان الفبای دین اسلام و تشابهت آن با حروف قرآن و با سؤ استفاده از اعتقادات مذهبی مردم توانستند در گذشته زبان فارسی را در کنار و در زیر چتر اسلام بخورد ملت آذربایجان بدهند البته امروزه کل الفبای عربی را به نام پارسی مصادره کرده اند و قدمت پیدایش آن را به دوران هخامنشی نسبت می دهند.
زبان ترکی و گویش و تکلم آن هیچگونه تشابه پذیری و انطباق پذیری با الفبای عربی نداشت یعنی نوشتن ترکی با الفبای عربی مغایر با خواندن آن می باشد و دقیقا بر مبنای همین مساله ترکی را زبان کتابت نمی شمرند وبهانه ای بود در دست ادیبان فارس تا به زبان ترکی توهین و آنرا بی ریشه و بدرد نخور معرفی کنند البته لازم به ذکر است که برخلاف حروف عربی الفبای لاتین کاملا مناسب با زبان ترکی می باشد و تمام صدا های زبان ترکی همانگونه که با الفبای لاتین نوشته می شود دقیقا با همان صدا هم خوانده می شود که با حروف الفبای فارسی یا همان عربی غیر ممکن است ولی ترک زبانان بخاطر تعصبات مذهبی و مقدس بودن آن و به خاطر قرآنی بودن الفبای فارسی آنرا انتخاب کردند که عامل بزرگی بود در عدم رشد زبان ترکی و بهانه خوبی بود در دست راسیسم فارس برای تحقیر و توهین وحتی توهین سوسک روزنامه ایران و مساله و اینکه اصلا زبان ترکی نه قاعده دارد و نه گرامر دقیقا بر این مساله و دیدگاه بر می گردد.
مدرنترین متمدنترین فارس زبان در تعریف از دمکراسی مردمان و اقوام ساکن در جغرافیای ایران را مجاز می دانند در مورد انواع مختلف ایدئولوژی مذهب اعتقادت و باورها از فیمنیسم گرفته تا کمونیسم و سلطنت و مجاهد و همجنسگرائی مباحثه کنند و نظر دهند ولی اگر یک کلمه از هویت و ملیت ترک آذربایجان حرف بزنی بلافاصله ترمز دستی را می کشند و ابراز می دارند که در دمکراسی ما شما حق دارید و مجازید در مورد همه چیز نظر دهید بشرط یکپارچگی ایران و زبان رسمی فارسی و گرنه مثل یک دشمن خونین یعنی تجزیه طلب و مثل یک محارب با تو برخورد می شود مثل شیخ های متعصب با کوچکترین سوال غیر شرعی از جا می پرند.
در واقع دفاع از ملیت و هویت ملت ترک زبان آذربایجان را نوعی تهديد به ناموس ملی تلقی می کنند
و با این اوصاف و با روانشناسی این ملت تا زمانی که این کشور پا برجاست و از هم نپاشیده یقه مادر دست این ملت فارس اسیر است و ول کن ما نیستند.
ما بهتر است از حالا در تدارک چگونگی ایجاد یک حکومت با اقتدار و تسلیم نا پذیر با ارتشی مجهز و پلیسی وفادار به آذربایجان جنوبی باشیم و ملتمان را از خطر فرهنگ ریا و چرب زبانی و بادمجان دورقابچین راسیسم فارس در مواضع ضعف و نرمش ملتمان در برابر این ملتمسان آگاه سازیم
یعقوب گونیلی۰۴/۰۸/۲۰۰۹


1 comment:

Kambar. Baloch said...

قابل توجه آسيميله شدگان و فارس زدگان بلـوچ!

مقاله فوق را با دقت بخوانيد و به هويت ملی تان، به بلوچ و بلوچستان افتخار کنيد.