Friday 9 March 2012

نژادپرستی چپ وراست

ابومحمدالمحمراوی
تردیدی نیست که رابط اصلی واساسی پنج ملت غیرفارس (تورک،کورد،عرب،بلوچ وترکمن)  باخودو بافارسها، دین اسلام بوده وهست، هرچنددرمذهب وفروعات آن یکی نیستند.،بلکه درتشییع به چند فرقه منشعب میشوند، بحث این موضع نه تنها طولانی است، بلکه مارابسمت طائفه گری مذهبی میبردکه جایی دراین مقوله ندارد.                                             .
رژیم پهلوی سلطه کودتایی خودرا با هجوم وحشیانه وغصب وغارت شروع وبیش ازنیم قرن ماندورژیم فعلی باسوارشدن برموج احساسات کوراسلامیت وشیعه گری، انقلاب را به نفع معممین مصادره، قانون اساسی منحطی نوشت.قانونی که تبعیض نژادی ومذهبی ازتعاریف اولیه آن بوده، پس از33 سال خیلی از اصول مصوبه آنرا مثل مادتین 15و19 رابه بایگانی راکد گذاشت، گاها فقط درایام انتخابات فرمایشی درحد کلاه تبلیغاتی مطرح میکرد.                                                                             
در9 ماه اول پس ازسقوط شاه زمام امور بدست دوطیف افتاد، یکی بسرکردگی خمینی بادست بالا و دیگری (دولت موقت) به ریاست مهندس بازرگان که آن هم خلیطی ازجبهه ملی واحزاب نزدیک به آن به اضافه اشخاص قریب به مهندس بازرگان(ملی مذهبی های فعلی) بودند. 
دوطیف فوق الذکردر9 ماه اول ازعمررژیم اسلام ایرانی هرچنددچاراختلافات عمیقی شدند،اما درسرکوب وجنایت علیه مردم عرب، کورد وترکمن شریک جرم ووحدت نظر داشتند، هیچ منصفی قادر به انکاراین حقیقت نبوده ونیست،این دوطیف با انگیزه ای مشترک(نژادپرستی)خمینی با شعارجمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشترونه یک کلمه کمتر، همراه با دولت موقت مدعی جمهوری دمکراتیک اسلامی وباهماهنگی تام نه تنها ابتدائی ترین اصول اسلامی ودمکراتیک بلکه حقوق اساسی غیرفارسهارا زیرپاگذاشتتند، بلکه باگلوله اززمین وهواتظاهرات سلمی راسرکوب، آغازخونینی رابرمیلیونهاغیرفارس تحمیل کردند.
قابل یادآوری است ،رژیم پس ازکشتارجمعی درمحمره، کوردستان و ترکمن صحراودر حالی که به سرکوب غیرفارسها ادامه میداد، با انگیزه ای عقیدتی وانحصار طلبی بسراغ نیروهای چپ درمجموعه کمونیستها ومجاهدین خلق رفت،هزاران عضووهوادارشان را بدست جلادانی مثل لاجوردی اعدام کرد.
اماجای تعجب وتاسف است، اخیرا درنوشته های بعضی ازاعضاء وهوادران احزاب چپ  شاهد جملاتی باانگیزه نژادپرستانه بوده وهستیم، متاسفانه این انگیزه را درنقل وقایع خصوصا دررابطه بامردم عرب آنهم بشکل نیمه مکتوم وهمراه با تحریف جهت دارشاهدیم،نه تنها درنقل وقایع وسرکوب 33سال قبل مردم عرب محمره درچهارشنبه سیاه(1979)بلکه وقایع سال 2005و2011 حتی دراخبارسرکوبهای چند روزاخیرجوانان عرب سوس(شوش)وخلفیه امانتداری را رعایت نکرده، درمقالات آنان نژادپرستی پوششی موج میزند.
اینگونه افرادمحدود ازقلم بدستان چپ، باپرش ازحقوق ملی واساسی ملتهای غیرفارس،فقط با ذکربعضی ازحقایق وکتمان خیلی ازواقعیتهای تاریخی، دست به میکس کردن جهت دارکرده، تعاریف وتحلیلهای خاص بخود که بی شباهت با گفتارپان ایرانیستها نیست نوشته وترویج میدهند.
 احترام به اعتقادات اشخاص واحزاب باهرمنشئی ضروری، اما بشرط مقابله به مثل درحفظ حریم حقوقی دیگران است.
مطمئنا صدق درنوشتارخصوصا نقل تاریخ ازحقوق اولیه مردم بوده،اکیداهرگونه تحریف مهندسی شده درچنین امانتی ، عده کثیری را بقضاوت ناصواب برده، حقوق میلیونها انسان راتضییع میکندچنانچه شده، خصوصا اگراین نقل تحریف شده، با انگیزه نژادپرستی همراه باشد.
هرچند شرایط تبعیض آمیزهمه جانبه ، تاثیرجانکاهی برغیرفارسها گذاشته، چندبرابر چنین ظلمی  درمحروم گذاشتن عمدی غیرفارسهاازدست یابی به ملزومات وخط انترنت امری غیرقابل انکاراست، اما به کسانی که درک حقوقی وحق شناسی جمعیت میلیونی تورک،عرب کورد و..راپس ازقریب یک قرن باگفتارو بانوشته های جهت دارعقل جمعی غیرفارسها رادسته کم گرفته اند، بتاکید باید به آنهاگفت که بزرگترهایشان راهی برای مغبونیت وکلاه گذاری نگذاشته اند، پس بهتر است که آب درهونگ توهمات نکوبند.                                .                                                                             
پنج ملت غیرفارس حرمان همراه باسرکوب خونین خویش را هم بدست سلطه غاصبانه پهلویها باشعار ریاکارانه دروازه تمدن وهم زمان بزرگ عمامه داران رژیم اسلام جماران جمکرانی که درنقطه واهداف نژادپرستانه به هم میرسند، باهزینه ای خونین تجربه کرده اند،مدعی گفتگوی تمدنها ودرراس همه خمینی که حفظ رژیمش را ازنمازواجبتردانسته بخوبی شناختند، قطعاخمینیت واسلامیسم مبتنی برتشییع خرافی آخرین برگ نفاق ودورویی نژادپرستان بوده، بعدازاین تنهاراه حل وفصل مدنی، همانا احترام متقابل وصادقانه به حقوق ورعایت حق تعیین سرنوشت دیگران است.
پس ازسرنگونی دیکتاتورها، ثمره مهم بهارعربی، عبورجهان سوم ازتعصبات خشن بسمت مدنیت مبتنی برحقوق بشر انسانهاخواهدبود، هرچند چنین عبوری انسانها رامتحمل هزینه های زیادی کرده و میکند، امانتیجه بسیارعالی داشته، منجربه گسترش فرهنگ حقوق شناسی جامعه شده، نقطه پایان برهرگونه دغل کاری سیاسی میگذارد، اعلامیه جهانی حقوق بشرراکه درمحدوده اروپا بکس بادکرده وبیش ازشصت سال درآنجا ایستانده اند، همراه شعله ای که جوان عرب تونسی خودراهزینه روشن کردن آن کرده، همانند شعله المپیک درحال دست بدست شدن است، دیکتاتوران منطقه را درهم پیچانده، قطعا خون هزاران حمزه الخطیب های سوریه شعله رابه حیطه نصرالله وعراق برده، قطعا کسی اولاترازپنج ملت بزرگ تورک آذربایجان،کوردهای کردستان،عربهای احواز،بلوچستان وترکمنها نخواهدبود، دهها میلیون مردمی که طعم تلخ وخونین 100 ساله نژادپرستی را ازاقلیتی نژادپرست متحمل شده، محرومیت مرگ آور رامتحمل شده اند.
متاسفانه بعضی از این قلم بدستان چپ راه داریوش همایون وکورش زعیم را درپیش گرفته، روح پزشکپورپان ایرانیست درآنها دمیده، غافل ازآنند که دههامیلیون غیرفارس به چیزی کمترازحق تعیین سرنوشت خویش قانع نخواهند شد،بلکه میبایست طبق قوانین بین الملل حداقل خسارتهای قابل جبران آنان را تامین، مسببین ومرتکبان جنایتها باید محاکمه وبه مجازات برسند .
این قلم بدستان باید نگاهی به روسیه ویوگسلاوی کرده، نگاهی به کوسوو تاسودان جنوب وشمال بیندازند، اگرنمی خواهند یا خود را به کوچه علی چپ می زنند، کردستان عراق رامدنظرداشته باشند، بدنیست به محل فعلی زندگی خویش چشمی بیندازند، مگر نه اینکه اکثرا دراروپای غربی ومجاورت دفاترمرجعیتهای دینی به حیات نسبتامرفه(تضمین معیشت وآزادی)مشغولند؟! همانجایی که روزی رفقا آنجا را کشورهای امپریالیستی ومراجع دین آنجا را بلادکفر می نامیدند.هرچند که قرآن وسجاده آخوندها سالهاست که درچین کمونیست وبی خداچاپ وتولید می شود.
خوشبختانه برای ما و شوربختی برای قلم بدستان نژادپرست آنجاست، که حضرات تحت هرشرایط و باهرپوشش انشائی (مدنی ، دینی وسوسیالیستی )که دست بقلم می شوند،دیگرقادربه پنهان کردن چهره واندیشه نژادپرستانه خود درپشت چنین نوشتاری های پرآب وتاب نیستندواین به برکت همین بهار عربی می باشد، زیرا هرمقوله ونوشتاری که ذره ای خو ومنش برتری طلبانه داشته باشد، قطعا درتناقض با فهم وشعورودرک حقوقی جامعه بوده، ماهیت نویسنده رافاش میکند.
همه نژادپرستان (رژیم واپوزسیون نژادگرا) بازگشت به شرایط قبل ازغصب وتعیین حق سرنوشت را برای پنج ملت غیرفارس تحت عنوان تجزیه طلبی جرم وجنایت تفسیرکرده،خون حق طلبان را با خلق قدسیتهای کاذب ضدبشری مباح کرده ومیکنند،جالب است عده ای ازهمین قلم بدستان نژادپرست درکشورهایی زندگی میکنندکه قوانین آن کشورها نه تنهاحامی حقوق انسانها بوده، بلکه حامی حقوق حیوانات است، فرزندان ناراضی ازمدیریت پدرومادربادستورقضائی وبرای حفظ آرامش وآسایش ازپدرومادرهایشان جدامیکنند، همین قلم بدستان وقتی پایشان به رسانه هامیرسد، چهره مردسالاری مستبدانه خود راپنهان کرده، شش دانگ طرفدارپروپاقرص حقوق زنان میشوند،جدایی راازحقوق اولیه زن دانسته(حرفی نیست) کودک آزاری راجرم وجنایت می پندارند،اماخوی ومنش نژادپرستی تزریق و ترسیخ شده درخون واستخوانشان، به آنان اجازه تمکین درحق تعیین سرنوشت به میلیونها انسان زن ومرد غیرفارس را نمی دهد، عرب ستیزی صفت بارزآنهاست..
وقتی که قوانین بشردوستانه به پدرومادری که ولایت قهری برفرزندان داشته ومعیشت این جگرگوشه ها راتامین میکنند، نه تنهاحق آزارولوجزئی را نمیدهد، بلکه کودکان را ازحضانت ابویین میگیرد، مضافا مجازاتشان میکند، حال باید ازاین قلم بدستان که بقصدتوجیه وتضییع حقوق دهها میلیون انسان غیرفارس، بازی وتحریف یا حداقل کتمان وقایع را پیشه کرده بپرسیم، نکند حضرات پای خود راجای آن نژادپرست خاموش ضمیری گذاشته اند که درآن سن مفلوک باچنین انگیزه شوم وباخیانت درامانت، چشم مدیران کتابخانه لندن را دوردید، برای ازبین بردن تاریخ مردم عرب احواز(اهواز)ومحمره کتابهای تاریخ مربوطه ومستندات آنراراجوید.
حال باید ازمدعیان دوآتشه دفاع اززن وکودک پرسید، براستی چه جنایتی وحشیانه ترازآن که دهها میلیون کودک غیرفارس رانسلا بعد نسل وقریب یک قرن ازتحصیل به زبان مادری که زبان بهترفهمیدن و درک کردن است محروم، آنان را بطورهدفمند ومتقصدانه از زندگی انداخته، راه هرگونه ترقی علمی،اقتصادی،سیاسی واجتماعی را برآنان بسته،باچنین محرومیتی زبان دههامیلیون فرزندمعصوم راکه تنها رابط سخنان شیرین او باپدر ومادراست؛ با پنبه نژادپرستی قطع، درجوانی ویزرگی وی رابعلت درخواست مطالباتش تیرباران وازجرثقیل آویزان یا زیرشکنجه ازبین می برند؟.
براستی میتوان خوابیده را بیدار کرد، اماخود بخواب زده های نژادپرست راهرگز، طامه کبری آنجاست که اگر اشخاصی گامی فرانژادی برداشته، کمی ازواقعیتها رامطرح و منعکس کنند، یابه جزئی ازحقوق مسلم غیرفارسها اقرارکنند، موردهجمه این قلم بدستان عرب ستیز قرارگرفته،موردتوهین قرارمی گیرند. چنانچه خانم شیرین عبادی وخانم صدر مورد هجمه آنها قرارگرفتند.
شاعران نژادپرستی همانند هالوومصطفی بادکوبه ای، بانهایت وقاحت میلیونها مردم تورک وعرب اصیل وصاحب سرزمین را غیرتورک وغیرعرب بشمارآورده، دیگری علی رغم ادعایش دربسط حقوق بشروعدالت همگانی ، دراوج عرب ستیزی، حاظر به نام بردن اسم تاریخی و عربی شهرهای محمره،عبادان ومعشورو...نمی شود، چه رسد به سایرحقوق اساسی ودر راس آن حق تعیین سرنوشت.
 هرانسان مطلعی که مقوله  اخیرقلم بدست چپ یا راست راکه دراین مورد ودرراستای رژیم آخوندی گام برداشته بخواند،خواهددیدکه درآن مقاله نویسنده جوانان عرب سنی یا سنی شده رابا القاب وهابی ووهابیت ماهرانه اما باروش تاریخ گذشته موردحمله قرارداده، برتشییع پدرانشان اشک تمساح می ریزد،درحالی که هزاران جوان مسلمان درطهران نه تنهاسنی نشده، بلکه ازدین گریخته بی خدا شده اند،حال ایشان هم پا بارژیم ازسنی بودن وسنی شدن (چهارجوب اسلام )جوانان عرب بسیارخشمگین بنظرمی آید.ازعلاقمندی آنان به جمال عبدالناصر ناراحت شده،امامتاسفانه ازخیانت حسن نصرالله وچندعراقی وبحرینی شیعه به اوطانشان به نفع رژیم ایران کلمه ای نمی نویسد، تا باچنین نوشتاری به تضییع خون جوانان عرب توسط رژیم کمک تبلیغاتی کرده باشد،ایشان فراموش کرده که درسال 1979جوانان عرب محمره درحمایت از رهبرروحانی ومطالبات حقوق اولیه با مرکزیت مسجد امام الصادق(ع)مورد حمله وحشیانه احمدمدنی مقبورقرارگرفته وقتل عام شدند، همزمان رسانه های انباشته دردست رژیم وقلم بدستان بعضی احزاب با سبقه نژادپرستی، خون مردم عرب محمره راتحت نام خلق عرب (تکیه کلام اطلاق شده نیروهای چپ برمردم عرب وکوردو..)وباعناوین کمونیست تجزیه طلب سرکوب آنان راتوجیه میکردند.
ظاهرا این قلم بدست درراستای اندیشه خلقی خویش ، فقط ازهجوم وحشیانه به مرکزفرهنگی خلق عرب بانام خرمشهر ونه محمره یادکرده، یادی ازهجوم به مسجد وخانه آیه الله شبیرخاقانی(ره)  نبرده،حمله به منظمه سیاسی عرب که درنزدیکی مرکزفرهنگی بود نمی برد، هرچند دراین حد هم جای شکرش باقی است، زیرااینچنین افراد اگرروزی بجای علی اکبرولایتی بنشینند، بعید نیست همانند وی نام دیگری برای بصره درشاهنامه فردوسی نیابند،همانطوریکه نام جعلی اروند را برشط العرب گذاشتند.
سئوال مطرح این است که بنده مسلمان وآن برادرسوسیالیست وآن عزیز صائبی که همگی عربیم،همچنین عزیزان تورک، کورد، بلوچ وترکمن که ازسال 1925 تاکنون موردحمله همه جانبه وغاصبانه نژادپرستان قرارگرفته ایم، همه حقوق اساسی وملی،همچنین ذخایرمان را با زورسلاح تضییع وغارت کرده،آب رودخانه ها برده، نابودی هویتمان رابطورهدفمند درپیش گرفته اند، 87سال ازتحصیل به زبان مادری کودکان معصوم که هنوزدین دار و بی دین بودنشان مشخص نبوده ، تکلیفی دراین سن وسال ندارندممانعت، ازاین حق مسلم محروم کرده، درتمام جوانب راه پیشرفت رابرمیلیونها انسان بافاصله 87 ساله زمانی ونسلا بعد نسل بسته اند، حال می پرسیم، آیامیتوان به کسانی که به برابری حقوق پنج ملت باقوم خویش(فارس) معتقد نیستند، برادریارفیق گفت؟
توقع جامعه متمدن وبشردوست امروزی جهان ازقلم بدستان آن است، که هم وغم خود را درراستای گسترش فرهنگ حق مداری صرف کرده، نه تنهاخود بلکه جامعه خویش راازبیماری مهلک وضدبشری نژادپرستی نجات داده، بدون تحمیل هزینه به خود وصاحبان حق، تن به حقوق آنها دهند، درغیراینصورت نه تنها نمی توان فرقی بین نژادپرست اسلحه بدست رژیم وقلم بدست هم اندیشش دراپوزسیون گذاشت، بلکه قلم بدست نژادپرست باچنین جوهره زهرآگین، جامعه رابه انحطاط اخلاقی سوق داده، مردمش راازانصاف وروح عدالتگرایی خارج، تجاوزخونین به سرزمین وحقوق دیگران را توجیه وترویج، همانند 87 سال گذشته ازاشخاص جنایتکاری مثل احمدمدنی اسطوره سازی میکنند

.2/3/2012

No comments: