Wednesday 4 January 2012




دفاع رحيم بلوچستانى ازفدرالیسم ,با شناختی نادرست از مقولات
  عبداللہ سياھويى 

در مقاله "حق حاکميت ملى" مردم بلوچ و رابطه آن با "دموکراسى" در ايران، آقای رحیم مقولات سیاسی متعددی بکار برده اند تا نتیجه خاص خود که همانا دفاع از فدرالیسم و مثلأهمزیستی مسالمت­آمیزملت بلوچ در ایران است، را گرفته باشد..
آقای رحیم از منابع گوناگون استفاده کرده اند تا به تشریح برخی از واژه هایی را که بکار برده بپردازد. بطور مثال از «حق» و «حاکمیت» و نیز «حق حاکمیت» نقل کرده اند. در ادبیات سیاسی، و عرصه سیاست جهانی، حاکمیت یا ساورانتی در انواع مختلف وجود دارد و در اکثر جوامع مدرن و دمکراتیک آن را متعلق به ملت یا ناسیون میدانند که از طریق نهادها و ارگانهای مختلف باجرای درآورده میشود. در قوانین رایج بین المللی ملت به مجموعه مردمانی گفته میشود که در سازمان ملل متحد سرزمین شان بعنوان یک کشورمستقل عضو شناخته شده است. پس در ایران حاکمیت متعلق به ملت ایران است و بلوچ میتواند بعنوان یک اقلیت اتنیکی در چارچوب ایران خواستار یکسری حقوق باشد. همانطوریکه حزب مردم بلوچستان در نوامبر 2009 تلاش نمود با شرکت در کنفرانس سازمان ملل برای دفاع از اقلیتهای اتنیکی در ژنو، خواستار یکسری حقوق درچارچوب حاکمیت ایران برای اقلیت اتنیکی بلوچ شود..
 
علیرغم سیاست محوری حزب مردم بلوچستان بر «حق حاکمیت ملی»، در چارچوب ایران این حق از نظر حقوقی نمیتواند شامل ملت بلوچ شود چرا که ملت بلوچ با پدیده ملت بزرگ ایران روبروست. اگرچه حضور حزب مردم بلوچستان در کنفرانس ژنو مبیین پذیرش اقلیت اتنیکی بلوچ در ایران از سوی حزب مردمی که محور سیاست را بر اساس حق حاکمیت ملی استوار کرده است. در عصر گلوباليزاسيون حاکمیت متعلق به ملت ایران است و هیچ قانونی نمیتواند این حق را تا زمانی که پدیده ملت ایران سندیت داشته باشد،از ملت ایران بگیرد. در عرصه گلوباليزاسيونی که آقای رحیم از آن فدرالیسم خود را نتیجه گیری میکنند، پدیده ای بنام ملت بلوچ وجود خارجی ندارد تا ساورانتی یا حاکمیت شامل آن شود.
 
آقای رحیم از رابطه دمکراسی و حق تعیین سرنوشت به تفصیل نوشته اند  و بدفاع ازفدرالیسم با شناختی نادرست از مقولات پرداخته، و بدینسان آشفتگی در شناخت این ترمولوژیها را بنمایش گذاشته اند. این آشفتگی را میتوان در انتخاب نام حزب فدرالیست بلوچستانی یعنی حزب مردم بلوچستان مشاهده کرد. استفاده ترم سیاسی «مردم» برای بلوچ با نُرمهای رایج سیاسی همخوانی ندارد، چرا که کنوانسیونها و قوانین بین المللی «مردم»  به ساکنان کشورهای عضو یا تحت استعمار این کشورها گفته میشود. از آنجا که حزب مردم بلوچستان و آقای رحیم منافع ملت بلوچ را در چارچوب ایران دمکراتیک و همزیستی مسالمت آمیز ملت بلوچ را با ایرانیان تشخیص میدهند ونه بابرادران ويا فاميل ھم خانه !!(بلوچستان شرقى)، بنابر منطق گلوباليزاسيون نمیتوانند ادعای وجود پدیده سیاسی ای بنام مردم بلوچ داشته باشند. از اینرو طرح خواست حق تعیین سرنوشت برای ملت بلوچ در چارچوب ایران موردی پیدا نمیکند. در منشور سازمان ملل متحد حق تعیین سرنوشت برای مردمانی که تحت سلطه کالونیستها بودند، در نظر گرفته شده است. از آنجا که آقای رحیم بلوچستانی بر این باور خردمندانه خویش است که «سیاست هنر ممکنات است» و در روند گلوباليزاسيون مصلحت بلوچ بر اینست تا منافع گره خورده اش را در چارچوب ایران جستجو کند، پس قلم را آنطور که سیاست ایران حکم میکند، بکار ببرید و مبارزین بلوچ را با شعارهایی از قبیل  اشغال بلوچستان، فارسیزه کردن بلوچستان، تامین حاکمیت ملی بلوچ و. . .  که بنابر راهبرد سیاسی تان در تضاد بنظر میرسند، بتمسخر نگیرید. طرح این مسایل از سوی شما زمانی برای مبارزین بلوچ جدی تلقی خواهند شد که بپذیرید پیروی نادرست شما از بینش «سیاست هنر ممکنات است» تا کنون یک خطا بوده و نیز بپذیرید که رابطه ملت بلوچ با ایران رابطه اشغالگر و اشغال شده است ومنافع ملت بلوچ با منافع ملت ایران در تضاد است..
دمکراسی در ایران نمیتواند تامین کننده حاکمیت ملی ملت بلوچ شود چرا که پدیده ایران از نظر حقوقی و بین المللی حاکمیت را متعلق به ایران میداند و بلوچستان بخشی ناگسستنی از تمامیت ارضی ایران محسوب میشود. از نظر موازین بین المللی و از نظر حقوقی تمامیت ارضی کشورها یک اصل خدشه ناپذیر است که سازمان ملل و موازین بین المللی متعهد بدفاع از آن هستند. البته آقای رحیم میتوانند مثال از مواردی چون تیمور شرقی و کشورهای اروپای شرقی و یوگسلاوی بیاورند که به استقلال دست یافته اند. واقعیت اینست که منافع و شرایط بین المللی همراه با مبارزات مردمان این کشورها  سبب این تحولات شده است تا پیروی و اجرای موازین بین المللی..
بنابر پیش فرض آقای رحیم اگر چناچه هم در ایران بعد از جمهوری اسلامی ما شاهد استقرار یک نظام دمکراتیک با نرم های رایج بین المللی شویم، در آنصورت آقای رحیم و احزاب فدرالیست بلوچستان تنها مجاز به فریاد زدن در ایران دمکراتیک شان خواهند شد بدون اینکه توانسته باشند خواست خود مبنی بر حاکمیت ملی ملت بلوچ را بر پایه حقوقی استوار کنند. بطور مثال در کشورهایی چون بریتانیا که عدم تمرکز قدرت را باجرای درآورده و فاکتور یک نظام فدرال نيز برقرار است، اسکاتلند با وجود داشتن پارلمان مستقل و اختیارات بسیار وسیع سیاسی از حق حاکمیت برخوردار نیست. بدین معنی که از نظر حقوقی و قوانین بین المللی اسکاتلند در صورت برگزاری رفراندوم برای استقلال و کسب آرای حتی صددرصد نمیتواند بدون رضایت پارلمان بریتانیا به استقلال اش دست یابد. نمونه دیگر را میتوان در کشور اسپانیا مشاهده کرد. کاتلانها با برگزاری رفراندوم غیررسمی رای به استقلال کشوری بنام کاتلان داده اند، ولی از آنجاییکه بنابر موازین و قوانین بین المللی این حق شامل ملت کاتلان نمیشود تا یکجانبه اعلام استقلال کنند(از نظر حقوقی و حتی بنابر قانون اساسی اسپانیا کلاتلان بعنوان یک ملت شناخته شده است) و ساورنتی از آن ملت اسپانیا است، از اینرو اسپانیا رفراندم کاتلانها را برسمیت نمیشناسد و حق تصمیم گیری را منحصر به پارلمان اسپانیا میداند.
 پس آقای رحیم و احزاب بلوچستانی طرفداران فدرالیسم در ایران دمکراتیک ,ادعایی واقعبینانه برای تامین حاکمیت ملی بلوچ ندارند، چرا که تهران تصمیم میگیرد که مسئله ای بنام ملت بلوچ واقعییت دارد و یا اینکه ما همه ایرانی و برابر هستيم ..
 
آقای رحیم در نوشته اش تلاش نموده بین مبارزات بلوچها بر علیه پاکستان و ایران برای استقلال بلوچستان فرق بگذارد. در این شکی نیست که مبارزین بلوچ در فازهای بسیار مختلف قرار دارند ومسئله استقلال بلوچستان شرقى از پاکستان بمراتب امیدوارکننده تربه نظر ميرسد. اما آقای رحیم با وجود اظهار حمایت از مبارزین بلوچ برای استقلال بلوچستان از پاکستان، در همانجا مینویسد که به پیروزی شان مطمئن نیست. این بخش از نوشته آقای رحیم مرا یاد یک مبارز فرهیخته بلوچ دیگری میاندازد که او با وجود نشانه های انکارناپذیر از مبارزات سرمچاران بلوچ برای استقلال بلوچستان غرق در ناباوری بود. وی زمانیکه اکبرخان بگٹی براى پيشبرد مبارزات به کوههای بلوچستان رفت، عیناً مثل آقای رحیم مسئله ذات و سرداری و منافع فردی را بمیان میکشید، و متاسفانه تا زمان شهادت اکبرخان بگٹی بر در و دیوارهای خانه اش خط ميکشيدند و روز شمارى ميکردند تا بما ثابت کند و بگويند که اینهم شما و قهرمان ملی تان که نان را به نرخ روز خورد!!. حال بنظر میرسد که پیروان این گونه تفکرھميشه درمیان ما بلوچها ھستند و لحظه شماری ميکنند برای دیدن شکست مبارزات سرمچاران بلوچستان ، تا فدرالیسم و سیاستهای انحرافی شان را نسبت به مسئله بلوچ باثبات برسانند..
 
آقای رحیم اگر هنوز فکر میکنید که ما استقلال طلبان، افرادی احساساتی هستیم، لااقل بخودتان بیاييد و از فلسفه« سیاست هنر ممکنات است» استفاده کنيد.
در پايان عرض بنده به آقای رحیم بلوچستانی وديگررحيم ھايى که درآينده بجاى استقلال بلوچستان, فدراليسمى که61سال در پاکستان در بلوچستان شرقى امتحان خود را پس داده است را اينباردر بلوچستان غربى به ملت بلوچ تحميل نکنند ونيزعرض بنده به آنهایی که درعصرگلوباليزاسيون زندگى ميکنند وهمزیستی مسالمت آمیزایران اشغالگر و بلوچستان اشغال شده را راه حل برای ملت بلوچ، اساس سیاست و مبارزه خود میدانند، اینست که آنها بھتراست از طرح مسایلی که پدیده ملت ایران !!و حاکمیت ناشی از آنرا خدشه دار و یا تضعیف میکنند، خود را بر حذر دارند.
 زندگی مسالمت آمیزملت بلوچ درايران زمانی ممکن است که ملت بلوچ ازهویت وجودى خود دست بردارد وخود را ذوب در ملت ایران بنماید و احزاب فدرالیست بلوچ ھم تمامیت ارضی ایران را پاس بدارند..
 
اما آنهاییکه به هویت ملی ملت بلوچ ایمان دارند، برای حاکمیت ملى خود که آنھم دراستقلال بلوچستان تجلی مينمايد، مبارزه شان را طبق معمول ادامه خواهند داد.

پاينده باد بلوچستان

No comments: