Monday 30 January 2012


دستگاه پان فارسیسم در ایران

اوزان سایین قالالی

آنچه که در این نوشته بدنبال آنم معرفی مجموعه ی نژاد پرست قوم فارس، اعم از نهادها و ارگانهای وابسته به نظام جمهوری اسلامی ایران و تشکلها و گروههای داخلی و خارجی است که وابستگی به نظام جمهوری اسلامی ایران نداشته و برخی حتی مخالف آن می باشند، اما همگی در اهداف نژاد پرستانه خود مشترک و هم قسم هستند.

با وجود تبلیغات دروغین وابستگان نظام جمهوری اسلامی مبنی بر برادر و برابر بودن تمامی افراد بشر در دین اسلام، و نیز تبلیغات گروههای اپوزسیون از رهگذر مبانی دموکراتیک ، آزادی و مدرنیسم و ... در جهت محکوم کردن فعالیتهای نژاد پرستانه و سرزنش افراد غیر فارس داخل مرزهای ایران به داشتن نگاه های ملیتی ، خود این گروها و افراد فارس زبان و یا غیر فارس زبان استحاله و فریفته شده در خفا و آشکارا با رغبتی بیمار گونه در پی اجرایی کردن اهداف نژاد پرستانه قوم فارس در ایران می باشند. این مصداق همان سیاست یک بام و دو هوا می باشد.

از کجایی پیدایش پان فارسیسم در ایران چشم پوشی کرده و به برسی وضعیت کنونی (قدرت ، توانمندیها ، میزان موفقیت و نفوذ آنها در لایه های مختلف اجتماعی و نظام جمهوری اسلامی ایران) این دستگاه نژاد پرست و مهره ها و بازوان قدرت آنها در پیشبرد و اجرایی کردن اهداف غیر انسانی شان می پردازم.

ابتدا از جایگاه اجتماعی و احزاب این دستگاه در جغرافیای ایران سخن می گویم. جوامع انسانی را با معیارهای مختلفی می توان طبقه بندی کرد از جمله آنها زبان و نژاد می باشد. بسته به نظام و قراردادهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی هر جامعه، طبقه های مختلف اجتماعی آن؛ قدرت ، میزان نفوذشان در دولت و جامعه ، توانایی پیشبرد اهداف خود را بدست می آورد. احزاب فعال یا از درون این طبقه ها زاده می شوند که خود را مسئول پی گیری اهداف اجتماعی سیاسی و فرهنگی طبقه خاستگاه خویش می دانند و یا به سبب قدرتی که یک طبقه بدست می آورد احزاب به سوی آن کشیده می شوند. احزاب مختلف نیز برای عملی کردن خواسته های خود و طبقه اجتماعی وابسته به آن یا مهره هایی از درون نظام سیاسی به سوی خود مایل می کنند و یا خود مهره هایی پرورش داده و به داخل سیستم سیاسی نفوذ می دهند. این یکی از سلسله مراتب جا افتاده و متداول رسیدن به خواسته های سیاسی اجتماعی و فرهنگی در جوامع مختلف مدنی می باشد. در این بین هرچه احزاب از قدرت بیشتری برخوردار باشند عوامل نفوذی آنها نیز توانایی مانور بیشتری خواهند داشت و به تبع هر چه طبقه اجتماعی که احزاب از آنها برخاسته اند یا خود را نماینده آنها می دانند قدرتمند تر باشد (راه) هموارتری برای رسیدن به اهداف خود خواهند داشت. صد البته جامعه جفرافیای ایران جامعه ای مدنی نبوده و تلاشها بسیاری از سوی جمهموری اسلامی ایران برای توده ای و تک صدایی کردن جامعه انجام شده و می شود، تنها آندسته از افرادی که درون نظام جمهوری اسلامی ایران بودند و بر حسب روال رایج در اکثر جوامع به دو گروه راست و چپ تقسیم می شدند توانستند برای پیگیری و پیشبرد اهداف خود اقدام به تشکیل احزابی نمایند به این ترتیب که؛ رفته رفته شکاف بینشان عمیق تر شده و برسر قدرت دچار اختلاف شدند و برای قبضه قدرت شروع به فعالیتهای حزبی کردند و دو حزب اصول گرا و اصلاح طلب را بنا نهادند. احزاب اصول گرا که مدافع رهبری بودند در قدرت ماندند و احزاب اصلاح طلب با شعارهای آزادی خواهی و دموکراسی و محدود کردن قدرت رهبری و امثالهم نتوانستند به حیات سیاسی خود بیش از دو دهه ادامه دهند و پس از چندی بالاخره در مناقشات انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بساطشان برچیده شد. به علت اینکه بسیاری از نخبگان و تئوریسین های این احزاب فارس زبان و یا غیر فارس زبان استحاله شده با افکار نژاد پرستانه قوم فارس می باشند، از زمانی که هر دوی این احزاب با تمامی خط قرمز های خود شروع به فعالیت و جلب آراء ملل مختلف ساکن در ایران کرده اند، هردوی آنها تمامی منافع نژاد پرستانه قوم فارس را جزء اهداف خود قرار داده اند. علاوه بر این احزاب داخلی عده ای نیز بدلیل مخالفت ریشه ای با نظام جمهوری اسلامی ایران به خارج از کشور رفتند و هر یک بر اساس منافع خود پاره ای فعالیتهای حزبی دارند که صد البته رنگ و بوی نژاد پرستانه آنها بسیار آشکارتر است (حضرت والا شاهزاده! که هنوز هم در اوهامات پدر بزرگشان به سر می برند و با سرمایه ای که به ارث برده اند در پی تبلیغ افکار نژاد پرستانه پان فارسها مشغول ساختن فیلم و برنامه ماهواره ای و ... هستند). اقوام فارس ساکن در جفرافیای ایران طبقه اجتماعی حمایت کننده از افکار نژاد پرستانه این احزاب می باشند. این اتفاقات ریشه در تاریخ علی الخصوص چند ده سال گذشته دارد. دورانی که از اوایل رژیم فاشیست پهلوی شروع می شود و به نام روشنفکری و ترقی کشور سعی در یک زبان و یک ملت جلوه دادن ایران می کنند!!! و این همان اندازه مضحک است که یکجا نشین کردن عشایر کوچ رو. آنچه که امروز پس از سالها در بین قوم فاری زبان ساکن ایران جا افتاده، خود بزرگ بینی، برتری جویی، آقا و حاکم و صاحب خانه پنداشتن خود و این قبیل افکار و احساسات کاذب نژاد پرستانه می باشد که سبب شده خود را شهروند درجه یک پندارند و به خود اجازه توهین و جوک گویی به سایر ملل ساکن در ایران بدهند. این قوم خود را مالک و صاحب خانه جغرافیای ایران پنداشته و با اینکه چیزی کمتر از 30 در صد از ساکنین این جفرافیا نیستند به هیچ وجه دیگران را دارای حق سخن گفتن و تصمیم گرفتن و حتی اعتراض نمی پندارند. همواره از موضع قدرت و برتری از سایر ملل با دیگران برخورد می کنند. پر و اضح است که ملت غیور و استعمار ستیز تورک خواه ساکن آزربایجان جنوبی یا هر نقطه دیگری در مرز ایران و خارج آن باشد با آن بیشینه تاریخی پرفروغ و فاخر خود با آن زبان قدرتمند، زیبا، شیوا و جهانی خود که با اندک تأملی صدها مرتبه از این قوم نژاد پرست بی ریشه بالاتر است هرگز چنین نگرشی را سوی هیچ قومی علی الخصوص قوم پارس بر نخواهد تافت. سایر قسمت های دستگاه پان فارسیسم نیز با فعالیتهای خود به این افکار و اندیشه ها در بین فارس زبانان دامن زده و روز به روز آنها را گستاخ تر و جسور تر می کنند، تا جایی پیش رفته اند که لهجه داشتن افراد غیر فارس زبان را حین صحبت به زبان فارسی ، عاملی برای تمسخر و دست انداختن وی کرده اند و این مسئله در سریالها و فیلمها نیز بعنوان دست مایه طنز بکار می رود. هر چه که این طبقه قدرت بگیرد و نیرو جذب کند توانایی اش در رسیدن به اهداف و اداره منابع جغرافیای ایران و استثمار سایر ملل ساکن بیشتر می شود. در این بین احزاب فعال در داخل و خارج با شرحی که در بالا بر آن شد در تلاش هستند تا با مخفی نگه داشتن افکار نژاد پرستانه خود و پرداختن به بحث های دموکراتیک!! و آزاد اندیشانه!!( در حالی که هیچ کدام هنوز که هنوز است حق زبانی و فرهنگی ملل غیر فارس ساکن در جغرافیای ایران را نپذیرفته و این پایه ای ترین آزادی و حق را برای آنان قائل نیستند چه برسد به بحث درمورد تبعیض های اقتصادی و... در حق ملل غیر فارس زبان ایران) در بین سایر افراد ساکن در ایران علی الخصوص ملت غیور تورک جایی برای خود باز کنند و با سوء استفاده از آنان برای خود وجهه قائل شده و هر چه بیشتر و مطلوبتر به اهدافشان برسند.

اکنون به یکی از پایه های قدرتمند از هر نظر سیاسی، اقتصادی و اجرایی دستگاه پان فارسیسم در ایران می پردازم که از مهمترین بازوان این دستگاه در پیشبرد و حمایت اهداف نژاد پرستانه آن به شمار می آید. نظام جمهوری اسلامی ایران( هر سه قوه آن با ادارات و نهادها و مؤسسات و ..) به رغم یدک کشی نام اسلام و داعیه ی اعدالت طلبی و مضامینی از قبیل امت واحده، انسان دوستی و وحدت و... به حق خواسته یا ناخواسته!!! مروج و حامی پان فارسیسم در ایران می باشد.

نظام جمهوری اسلامی ایران که ادراه ی تمامی منابع مالی ، نیروهای نظامی، ادارات و سازمانها و مؤسسات دولتی و غیر دولتی را در دست دارد و می تواند با سیاست گذاری های جهت دار آنها را راهبری کند، از چندین رهگذر می تواند بر جامعه ایران تأثیر بگذارد. یکی از این رهگذر ها فرهنگ می باشد. سیاستهای دولت می توانند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در فرهنگ جامعه تأثیر بگذارد. صدا و سیما یدک کش عنوان رسانه ی ملی!!! به عنوان گسترده ترین و همه گیر ترین رسانه در داخل کشور ایران ابزار نیرومندی است دردست نخبگان پان فارس. با مرور فیلمها و سریالها و برنامه هایی که از آن پخش می شود و نیز اطلاع یابی از دستور العملهایی که به شبکه های استانی غیر فارس زبان ابلاغ شده است، مقصود و نیات نژاد پرستانه ی سیاست گزارها و کارکنان آنها خود را نشان می دهند. فیلمهای سینمایی نیز از این امر مستثنی نیستند. تلاش برای برتر نشان دادن قوم فارس د همه آنها به چشم می آید در برخی آشکارا در برخی پنهان. خوش تیپ و به روز بودن شخصیتهای فارس زبان که بدون لهجه و مدرن زندگی می کنند!! تحقیر شده ، معلول و بیکلاس نشان دادن غیر فارس زبانان، ممنوعیت پخش برنامه برای گروه سنی زیر 15 سال در مناطق غیر فارس زبان مثلا تورکی در آزربایجان جنوبی و .... شاهدی بر این مدعا می باشند.

با راهیابی تیمهای فوتبال تراکتور سازی و شهرداری تبریز (که اکنون محبوب تمام تورک زبانان ساکن در اقسی نقاط مرز ایران و حتی خارج آن می باشند) به لیگ برتر سیاستهای تبعیض آمیز و نژاد پرستانه فدراسیون فوتبال دولت مهروز و عدالت طلب!!! احمدی نژاد خود را بیش از پیش نشان داد. با دست به دست هم دادن فدراسیون، رانه ملی!!، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و سایر اورگانهای نظام سعی در توطئه چینی برای تیمهای تراکتور سازی و شهرداری تبریز نمودند ( بعنوان مثال؛ مسائل مربوط به بازیهای اول تیمهای ترکتور سازی با پیروزی و بلدیه اسپور با استقلال و محرومیت نا عادلانه آنها و نیز دستگیری بسیاری از هواداران و ...) تا حباب تیمهای پایتخت: استقلال و پیروزی نشکند و خدایی نکرده تیمی غیر از چند استان فارس نشین در صدر لیگ نباشند و بر سر زبانها نیافتند. سؤالی که سالهاست از فوتبال دوستها پرسیده می شود استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟ (که بصورت بیمار گونه سعی در نگهداری و گسترش این سؤال هستند) به سؤال دیگری بدل نشود. خدایی نکرده تیم فارسستان مغلوب آزربایجان تورک نشود و صدها ترس و واهمه ی دیگر.

تلاش ابلهانه و هدف دار نظام جمهوری اسلامی ایران در پرهیز از کار برد لغت تورک و استفاده از واژه آذری. نظام با سوء نیتی که در تعبیر از این واژه دارد سعی در تحریف هویت و تاریخ و فرهنگ ملت تورک در این یک کلمه دارد و چه خیال خامی!!

ایجاد زمینه هایی برای بوجود آمدن اختلاف در بین ملل غیر فارس زبان با یکدیگر و بهره برداری از این قبیل اختلافها. زمینه سازی اختلاط بین ملل غیر فارس زبان که به احتمال بسیار زیاد فرزندان آنها به زبان فارسی (نه زبان پدر و نه زبان مادر) صحبت خواهند کرد.

همگی دولتهای جمهوری اسلامی ایران بس از جنگ برای گسترش زبان فارسی به نام زبان!! و فرهنگ!! ملت!! ایران در سایر کشورها هزینه های بسیار زیادی از بیت المال را صرف ایجاد مراکز آموزشی و دادن پول به زبان آموزان کرده است و می کند و این در حالی است که ملل غیر فارس زبان ساکن داخل مرزهای ایران که در صد بالایی از جمعیت را ملل غیر فارس زبان تشکیل می دهند ( بعنوان مثال چیزی در حدود 20 میلیون تورک با استناد به آمارهای رسمی دولت و فی الواقع در حدود 35 میلیون تورک زبان ) از امکانات آموزشی به زبان مادری خود برخود دار نیستند! و به جز احتمالا در شهرهای بزرگ مثلا تبریز و اورمیه و .. در سایر شهر ها حتی مؤسسه های آموزشی ازاد نیز حق برگزاری کلاس به زبان مادری خود را ندارند. از سویی دیگر سیاستهای دیکتاتور مآبانه نظام جمهوری اسلامی ایران که با افکار نژاد پرستانه در هم آمیخته مانعی است بزرگ برسر راه ایجاد حزب یا تشکلی برای دنبال کردن خواسته های ملیتی ملل مختلف ساکن در ایران. به بهانه های ضربه ضدن به اتحاد ملی!، تجزیه طلب بودن، برابری و برادری همه در ایران!!! بسیاری از فعالین حرکت ملی آزربایجان جنوبی (متعلق به تمامی تورک های ساکن جغرافیای ایران) سالهاست که در زندانهای نظام مورد آزار و شکنجه های غیر انسانی قرار می گیرند و هر روز نیز خبری از دستگیری افرادی جدید از جوانان هویت طلب و آزاده ی تورک را در کوشه و کنار ایران می شنویم.

و اما سیاست گذاریهای اقتصادی دولت نظام جمهوری اسلامی ایران؛ اگر کشور و درآمدهای آن متعلق به تمام ساکنین آن می باشد این همه تبعیض چرا؟ مقایسه سرمایه گذاریهای دولتی انجام شده در چند استان فارس نشیت با سایر استانها و مناطق غیر فارس به وضوح سیاستهای نژادپرستانه اقتصادی دولت اسلامی!! خود را نشان می دهند. بسیارند آمارها و تحقیقاتی که افراد مختلف از مراجع رسمی خود دولت استفاده کرده اند و این اعدا را به اثبات رسانده اند، اما شما را به مقایسه صرفا ظواهر شهرها و کلان شهرها و پروژه های انجام شده ی فیزیکی که در معرض دید هستند در شهرهای مثل اصفهان و مشهد و سمنان و.. فرا می خوانم و به این شاهد بسنده می کنم.

در عرصه نظامی و قضایی نیز نظام جمهوری اسلامی ایران دست پان فارسهارا به گرمی می فشارد و همواره در تلاش بوده است تا عرصه را بر هر گونه چالش و فعالیتی در جهت منافع ملی، بر ملل غیر فارس زبان تنگ گرداند. فرمانی آماده باشی که حجت الاسلام!! رفسنجانی در اوایل انقلاب به نیروهای هوایی تهران می دهد تا برای بمباران آزربایجان آماده باشند، تهدیداتی نظامی که موجب عقب نشینی شریعتمداری از مواضع خود در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی آزربایجان می شود، دادن حق تیر به نیروهای مزدور نظامی آعم از سپاهی و بسیجی و انتظامی در تظاهرات های شهرهای مختلف آزربایجان جنوبی در خرداد ماه سال 1385 که ملت غیور تورک در اعتراض خود به کاریکاتور موهن روزنامه دولتی ایران دست به تظاهرات زده بودند و در این بین افراد زیادی به دست نیروهای نظامی کشته، زخمی و یا زندانی شدند، دادن رأی های نا عادلانه به دستگیر شدگان ، ممنوع الملاقات کردن آنها ، شکنجه و عدو پاسخ گویی در مور سرنوشت دستگیر شدگان به بستگان آنان توسط قضات و مآموران دستگاه قضا و اطلاعات نظام جمهوری اسلامی!! ایران و صدها موارد دیگر از جمله اقداماتی است که به منظور جلو گیری از حرکت و بیداری ملتهای غیر فارس در ایران توسط نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می شود. نشستهایی که دولت با کشورهای دوست و برادر فارسها!! افغانستان و تاجیکستان تحت عنوان نشست کشورهای فارس زبان برگزار می کند و تلاش بیمار گونه برای تماما فارس جلوه دادن ایران از دیگر اقدامات سیاسی دولت نظام جمهوری اسلامی می باشد. تمامی این اقدامات در راستای تضعیف و به حاشیه کشاندن ملل غیر فارس و نیز تقویت و در متن قرار دادن قوم فارس در ایران می باشد.

اینها مجموعه ای است که آنها را تحت عنوان دستگاه پان فارسیسم در ایران معرفی کردم. متأسفانه نمی توانستم و نمی شد در یک نوشته تمامی توان و قدرت و برنامه های سیاسی اجتماعی و فرهنگی این دستگاه را بیاورم . حرکت ملی آزربایجان و جوانان غیور تورک برای رسیدن به اهداف والای انسانی خود و نیز برای ادای دینی که در قبال ملت خود به گردن دارند بایستی با چنین دستگاه گسترده و جباری مقابله کنند.

و اما توان حرکت ملی آزربایجان و پتانسیلهای آنها برای مبارزه با رژیم فاشیست و در کل با دستگاه پان فارسیسم در ایران چیست؟ و چقدر است؟ حرکت ملی آزربایجان چگونه می تواند این صفوف را یکا یک در هم شکند و حق خود را از این دستگاه فاشیست بگیرد؟

این موضوعی است که در مقاله بعدی از آن خواهم نوشت به قدری که لازم است و من ميدانم.

No comments: