Wednesday 1 February 2012

تبیین ژئوپولیتیکی مناقشه قومی در بلوچستان پاکستان



دکتر نوذر شفيعي

نقشه سیاسی پاکستان نشان می دهد که این کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی  و فرهنگی خود که مناطق سوق الجیشی آسیای جنوب غربی ، آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و کشور چین را بهم متصل می سازد در محاسبات ژئوپولیتیکی جهان و منطقه از اهمیت ویژه ای برخوردار است .پاکستان شاید تنها کشوری است که بر اساس هویت اسلامی مشترک به وجود آمده است. پاکستان حدود 172 میلیون نفر جمعیت دارد و ششمین کشور پرجمعیت جهان می باشد که 96 درصد جمعیت آن مسلمان هستند. 75درصد جمعیت مسلمان سنی و اکثریت آن ها از فرقه حنفی هستند، حدود20 درصد مردم پاکستان  شیعه هستند(synnott.2209,16) . کشور پاکستان در آسیای جنوبی است و قسمتی از آن نیز در خاورمیانه است و دارای مرزی هزار کیلومتری با دریای عمان در جنوب است . پاکستان از غرب با ایران و افغانستان، از شرق با هندوستان، و از شمال با چین هم مرز است.مساحت کشور پاکستان 803940 کیلومتر مربع است و نواحی شرق آن بر روی فلات هند و نواحی غربی و شمالی بر روی فلات ایران و سرزمین اورآسیاست. تقسیمات کشوری پاکستان شامل چهار ایالت بلوچستان به مرکزیت کویته، ایالت سرحد شمال غربی به مرکزیت پیشاور[1](NWFP)، ایالت پنجاب به مرکزیت لاهور،ایالت سند به مرکزیت بندر کراچی و یک منطقه فدرال پایتخت(اسلام آباد)، منطقه خود مختار قبایلی به مرکزیت  میران شاه [2](FATA)،منطقه جامو وکشمیر به مرکزیت مظفر آباد، منطقه شمالی به مرکزیت گیلکیت. ایالت بلوچستان و ایالت سر حد شمال غربی خود نیز دارای مناطق خود مختار قبایلی هستند(PATA)[3] .بر طبق آمار سال 2006،پنجابی ها بزرگ ترین گروه قومی– زبانی پاکستان هستند که شامل 66 درصد کل جمعیت پاکستان می شوند، دیگر گروه های مهم سندی ها 13 درصد، پشتون ها5/8درصد و بلوچ ها 5درصد و مهاجران که به عنوان گروه نژادی محسوب نمی شوند 5/7 درصد جمعیت پاکستان را تشکیل می دهند.                               وضعیت اقوام اصلی پاکستان در نقشه شماره 1 آمده است.
قومیت به ترکیب پیچیده ای از ویژگی های نژادی،فرهنگی،تاریخی می گویند که جوامع را احتمالا به اقوام سیاسی متخاصم تقسیم می کند.بلوچستان پاکستان   به دلیل هم مرز بودن با ایران و افغانستان و اقلیت قومی بلوچ و وسعت زیاد همراه با منابع و معادن غنی از اهمیت استراتژیکی و ژئوپولیتیکی مهمی برخوردار است.اختلافات قومی در پاکستان از شروع تاسیس این کشور  در سال1947  میان بازیگران سیاسی بلوچستان و دولت مرکزی پاکستان بروز کرده و  به خشونت و جنگ انجامیده  است . تمایلات استقلال طلبانه بلوچ ها همواره توسط ارتش پاکستان سرکوب شده است. شورش های سال های 1948، 1958، 1973، و 2004 باعث افزایش تمایلات جدایی طلبانه گردید. این مقاله با بررسی موقعیت ژئوپولیتیکی بلوچستان در صدد پاسخ به این سئوال است که چه علل و عواملی در گرایش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچستان پاکستان دخیل است و تجزیه‌طلبی در بلوچستان چه تاثیری بر ثبات داخلی و منطقه‌ای پاکستان برجا می‌گذارد؟ فرضیه این مقاله آن است که بحران توزیع و تبعیض مهمترین عامل در تحریک ناسیونالیسم بلوچ به سوی تجزیه‌طلبی است و این مهم پیامدهای منفی بر ثبات داخلی و منطقه‌ای پاکستان دارد.
به لحاظ سازماندهی پژوهش، این مقاله از چند بخش تقسیم شده است. در ابتدا نگاهی کلی به مناقشات داخلی پاکستان خواهیم داشت تا تصویری از تلاطم‌ها و آشوب‌های قومی، مذهبی و سیاسی در این کشور را به نمایش بگذاریم. در گام بعدی بر بلوچستان پاکستان تمرکز خواهیم کرد تا زمینه‌ها و بسترها و سپس علل و عوامل گرایش‌های تجزیه‌طلبانه در این ایالت را توضیح دهیم. در پایان نیز نتیجه خواهیم گرفت که چشم‌انداز تجزیه‌طلبی در بلوچستان پاکستان چگونه است.
نقشه شماره 1: اقوام اصلی پاکستان

مناقشات داخلی پاکستان

ایالات پاکستان شامل پنجاب، سند،ایالت سرحد شمالی و بلوچستان از تفاوت های زبانی ، نژادی ناشی از سنت منحصر به فرد هر منطقه برخوردارندTalbot.1988,13) .پنجاب طبق بیان محمد علی جناح بنیان پاکستان است و ارتش و اقتصاد را در دست دارد و ایالتی صنعتی است.ایالت سند نیمه فئودالی و کشاورزی است . ایالت سرحد شمالی مهم ترین جمعیت پشتون را در خود جای داده است و بیشتر پناهندگان افغان در آن جا هستند ومسیر قاچاق به افغانستان است. ایالت صحرایی بلوچستان که هم مرز ایران وافغانستان است و فقر و بی سوادی از مشخصات آن است. با وجود منابع معدنی ، ذغال سنگ و ذخایر گاز و نفت مردم این ایالت بسیار فقیر هستند. علاوه بر چهار ایالت پاکستان مناطق قبایلی خودمختار به صورت فدرال (FATA)اداره می شوند(Synnott.2009.22-23).ایالات مختلف پاکستان اشتراکات کمی با یکدیگر دارند و از اختلافات ریشه ای رنج می برند و تنش بین آن ها در مورد تامین و دسترسی به منابع طبیعی مثل آب و گاز اختلافات عمیق تری را به وجود آورده و تمایلات جدایی طلبانه را در سال های گذشته دامن زده است. چالش های موجود ناشی از ضعف سیاست ها و سازمان های کشور است. تقریبا  هر دهه از تاریخ 62 ساله این کشور نشان از حکومت نظامیان داردSynnott.2009,24-25)).
یکی از عوامل درگیر های قومی و مذهبی در پاکستان استفاده سکولار ها و نظامیان از مذهب برای پیشبرد مقاصد شان از جمله رویارویی با تهدیدات خارجی واقعی و فرضی است. مثل استفاده از گروه های مذهبی در جنگ افغانستان و کشمیر. مدارس طالبان که از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی و با حمایت مالی و معنوی ضیاء الحق و پشتیبانی امریکا جهت تربیت جنگجویان اسلامی علیه شوروی به وجود آمد، پس از سقوط شوروی نیز به رشد خود ادامه دادند  و تا سال 1988 با حمایت مالی [4]ISI و عربستان سعودی و کشور های عربی خلیج فارس 8000 مدرسه رسمی و 25000 مدرسه غیر رسمی به وجود آمدSynnott.2009,32)). این مدارس اکنون منشاء بسیاری از چالش‌های داخلی پاکستان است.
اقتصاد پاکستان یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی است. 44٪ جمعیت این کشور در بخش کشاورزی فعال است. سهم تولید در GPP این کشور 21٪ است. نرخ رشد جمعیت 4/2 درصد است که نرخ بالایی است. نرخ رشد سن کار نیز 3٪ است که رقم بالایی است. مجموعه این مسائل باعث شده است بخش زیادی از جامعه پاکستان با درآمد کمتر از 2 دلار در روز زندگی کنند و این مساله مشکلات بی‌شماری را برای اکثریت مردم این کشور به وجود آورده است. (Synnott.2009.32)و درمجموع پاکستان از بیکاری، بی سوادی و درآمد سرانه پایین رنج می برد. یک سوم جمعیت زیر خط فقر هستند و 21 درصد دیگر درمرز خط فقر قراردارند([i]).این فقر اقتصادی از عوامل گرویدن جوانان به گرو های جهادی و طالبان  و گسترش طالبانیسم گردیده است.
از عوامل مناقشه بر انگیز دیگر در پاکستان خط دیوراند بین مرز افغانستان و پاکستان است. بیشتر جمعیت اطراف و نزدیک مرز افغانستان قبیله ای هستند. قبیله پشتون در بخش شمالی منطقه و قبایل بلوچ در بخش جنوبی ساکن هستند. خط دیوراند بین مرز پاکستان و افغانستان به طول 2560 کیلومتر از زمان ظهور NWFP در شمال تا غربی ترین نقطه بلوچستان در جنوب را که شامل بیشترین ویژگی های طبیعی مثل رودخانه هاو سرچشمه های آب است را در بر می گیرد و روستا های پشتون ها در وزیرستان را از یکدیگر جدا می کند. پاکستان خواهان تثبیت این خط و به رسمیت شناخته شدن آن توسط افغانستان است که تا کنون هیچ دولتی در افغانستان این خط را به رسمیت نشناخته است. افغانستان خواهان دسترسی به دریای آزاد و رویای الحاق مناطق قبایلی پاکستان به افغانستان است بنابراین این خط را به رسمیت نمی شناسد ، در حالی که پاکستان خواهان حفظ وضع موجود است.(Haqqani.2005.313) .
در همین حال تمرکز نامتناسب دولت پاکستان بر ایدئولوژی، مقدورات نظامی و اتحاد های خارجی باعث تنش در روابط داخلی و خارجی گردیده است.ایدئولوژی اسلام به عنوان ایدئو لوژی حکومت  به عنوان ابزاری برای تعریف هویت پاکستان از زمان تاسیس پاکستان به کار گرفته شده. رهبران پاکستان از احساسات مذهبی برای تقویت هویت ملی کشور استفاده نموده اند. اقدام سیاسی پاکستان  برای یک دولت ایدئولوژیک با اقدام استراتژیک صدور ایدئولوژی جهادی برای نفوذ منطقه ای تکمیل گردیده است. در طول بحران 1971 بنگلادش ، نظامیان پاکستان از اسلام گرا های تندرو استفاده نمودند. شورش بنگالی ها و حمایت هند و سرکوب شدید ارتش پاکستان منجر به انتخاباتی شد که به جدایی بنگلادش از پاکستان انجامید. پاکستان با ترکیبی از ملی گرایی مذهبی و نظامی اداره می شود و در نتیجه با اتحاد مساجد و نظامیان گروه های مذهبی مسلح و غیر مسلح به تدریج قدرت گرفتند(Synnott.2009,99-102).
حاکمان پاکستان به طور سنتی شبه نظامیان اسلام گرا را به خدمت گرفتند. تاکید پاکستان بر هویت اسلامی همزمان با دولت ذوالفقار علی بوتو در اوایل دهه 1970 ادامه یافت و با دولت نظامی ژنرال ضیاءالحق تا دهه 1980 به شدت گسترش یافت. تلاش های ضیاء الحق در اسلامیزه کردن، پاکستان را به یک مرکز مهم ایدئولوژیکی و سازمانی جنبش های اسلام گرا تبدیل نمود(Haqqani.2005,316-317) . بیش از دو دهه است که  ISIاز شبه نظامیان مسلمان برای جنگ های مخفی خود استفاده می کند. موفقیت گرو های جهادی علیه اتحاد شوروی پاکستان را ترغیب نمود که این جهاد را علیه هند و کشور های آسیای مرکزی به کار گیرد(Haqqani.2005,317).پاکستان از اسلام به عنوان دکترین استراتژی سیاسی نظامی در جهت کسب پرستیژ استفاده می کند.

بلوچستان

تحولاتی که در قاره اروپا روی داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قاره‌ها به خصوص آسیا شد. یکی از سرزمین هایی که اهمیت زیادی برای دولتهای اروپایی داشت، هندوستان بود. در جریان رقابت اروپاییها برای تسلط بر هندوستان، سرزمینهای مجاور آن به عنوان معابر دسترسی به آن سرزمین، اهمیت خاصی یافت. یکی از این نواحی بلوچستان بود. توجه دولت انگلیس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند و از طرف دیگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سیاست آنان شد. در این زمان دیپلماسی قوی انگلستان در برابر دیپلماسی ضعیف قاجار قرار گرفت. انگلیسی ها برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدامی زدند و نقشه‌های گوناگونی را به اجرا در آوردند، تا اینکه در نهایت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعی هندوستان بین هندوستان و ایران تقسیم کردند.
اهمیت هندوستان برای امپراتوری انگلیس به قدری بود که برخی سیاستمداران بر این عقیده بودند که امکان زیستن برای انگلستان بدون هندوستان وجود ندارد. در انگلستان این اجماع پدید آمدکه، روسیه به زیان ایران، عثمانی و آسیای مرکزی در حال توسعه بخشیدن به قلمرو خود می‌باشد و از همین جا طرح «مسئله شرق» یا «بازی بزرگ» ریخته شد. در این طرح، بلوچستان به عنوان سرزمین حایل در برابر پیشروی و توسعه‌طلبی فزاینده روسیه به هندوستان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار شد. در این برهه زمانی انگلیس به دنبال سد دفاعی محکم و استواری می‌گشت تا بتواند با خیال راحت‌تری به سلطه خود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعی خود را در مناطق مرکزی بلوچستان یافتند که دولت مرکزی ایران بعد از تصرف آن سیاست قاطعی برای تسلط کامل بر آن نداشت و این همان چیزی بود که انگلیسیها خواستار آن بودند چرا که به راحتی می‌توانستند مناطق استراتژیک را از همدیگر جدا کرده به نقشه خود یعنی ایجاد کمربند حایل دست یابند.
با پایان یافتن جنگهای ایران و روسیه، دولتمردان ایران تصمیم گرفتند بلوچستان را تحت تصرف درآورند اما انگلیسی ها تصور می‌کردند که دولت ایران هر قدمی که به سمت هندوستان بر می‌دارند به اشاره دولت روس است. ایران از آغاز سلطنت قاجاریه مرز طبیعی جنوب شرقی خود را با احتساب بلوچستان ، رود سند می‌دانست. عباس میرزا در خلال گفت و گوهای دوستانه و خصوصی با انگلیسی ها بارها به این مطلب اشاره کرده بود و محمد شاه نیز بر همین عقیده بود. در نتیجه انگلیسی ها درصدد ممانعت از پیشروی ایران به طرف شرق بر آمدند که اولین مورد آن مسئله هرات و به دنبال آن تقسیم بلوچستان بود که با تعیین حدود مرزی این مناطق، هم خط دفاعی هندوستان را کامل کردند و هم به پیشروی ایران به سمت شرق برای همیشه پایان دادند.
پاکستان و ایران دارای مرز مشترک طولانی با یکدیگر می باشند. مرزهای مشترک ایران و پاکستان از نظر جغرافیایی جزیی از فلات بلوچستان به شمار می رود. بلوچـِستان نام بخش جنوبی استان سیستان و بلوچستان ایران و همچنین بزرگ‌ترین ایالت کشور کنونی پاکستان است که در غرب این کشور واقع شده و بدان بلوچستان پاکستان می‌گویند. زبان مردم بلوچستان بلوچی است که جزو خانواده زبان‌های ایرانی محسوب می‌گردد , زبان‌های ایرانی نیز یکی از زیر خانواده‌های زبان‌های هند و اروپایی است . جد بزرگ این زبان ایرانی باستان است  . استان سیستان و بلوچستان ایران , از دو بخش تشکیل شده‌است , سیستان که شامل زابل و بخش‌های اطراف آن است و بلوچستان که زاهدان و سایر بخش‌های جنوبی استان را در بر می‌گیرد.  زبان مردمان بلوچستان بلوچی است اما , زبان مردمان سیستان فارسی با گویش سیستانی می‌باشد.
بی نظیر بوتو رهبر فقید حزب مردم در مورد بلوچستان می گوید: بلوچستان پاکستان بزرگترین ایالت پاکستان است با 8 میلیون جمعیت. یکی از بزرگترین منابع غنی گاز در بلوچستان است.سال ها است که بلوچستان دستخوش نزاع و درگیری    برا ی استقلال است. در زمان دولت اول من ، حزب مردم به ساخت بنادر در ساحل مکران شامل بندر گوادر اقدام نمود(Hussain.2007,12) .
درگیری های ارتش پاکستان و اقوام بلوچ در سال های 1958،1948 ،1973 و 2004 به علت نارضایتی بلوچ ها از دولت مرکزی، فقر اقتصادی و توسعه اجتماعی در بلوچستان به وقوع پیوست، در حالی که بلوچستان دارای 20 در صد ذخایر معدنی و انرژ ی پاکستان است. بلوچ ها معتقدند که بلوچستان مستعمره پنجاب است که پر جمعیت ترین و قدرتمند ترین ایالت پاکستان است(Bhutto.2008,159). نقشه شماره 2 موقعیت بلوچستان پاکستان  و دوقوم پشتون و بلوچ را نشان می دهد.

نقشه شماره 2: موقعیت دو قوم پشتون و بلوچ در بلوچستان
 

موقعیت ژئوپولیتیکی بلوچستان

بلوچستان پاکستان که با سه کشور پاکستان ، ایران و افغانستان و مرزهای دریای عمان هم مرز است، ایالتی وسیع و کم جمعیت است . جمعیت بلوچستان 6511000 نفر است ووسعت آن  347190 کیلومتر مربع حدود 44 درصد خاک پاکستان راتشکیل  می دهد .بلوچستان در درون مرز های خود دارای تضاد های فراوانی است که می تواند منطقه را تحت تأثیر قرار   دهد ، از جمله تضاد بین ایالات متحده امریکا و طالبان. بخش بزرگی از عملیات نظامی آمریکا در افغانستان از پایگاه های پاسنیPasni))  و دالبندین(Dalbandin) سرزمین بلوچستان انجام می گیرد . اگر فشار بر نیروهای غربی در افغانستان  افزایش یابد وغیر قابل تحمل شود ، واشنگتن و متحدانش می توانند  از ناسیونالیسم  بلوچ ، د ر مقابله با طالبان استفاده نمایند.
علاوه بر این ، با وجود آن که  بلوچستان کم جمعیت ترین ایالت  پاکستان (در حدود 1/5درصد است
جمعیت حاضر) است ، اما از لحاظ اقتصادی و استراتژیک  بسیارمهم است. بخش مهمی از انرژی پاکستان و منابع معدنی ،شامل 36 درصد کل گاز در این ایالت قرار دارد. همچنین بلوچستان دارای مقادیر زیادی ذغال سنگ ، طلا ، مس ، نقره ، پلاتین ، آلومینیوم ، و ،مهمتر از همه ، اورانیوم است و یک منطقه ترانزیت بالقوه برای خط لوله انتقال گاز طبیعی از ایران و ترکمنستان به هند و پاکستان می  باشد.

ساحل بلوچستان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.  این سواحل  پاکستان  را ازیک منطقه اقتصادی انحصاری با قابلیت  انتقال نفت و گاز و مواد معدنی در طول تقریبا  180،000 کیلومتر مربع برخور دار می سازد  و به بلوچستان اهمیت استراتژیک قابل توجه ای می دهد. از سه پایگاه دریایی پاکستان دو پایگاه دریایی اورمارا و گوادر در سواحل بلوچستان قرار دارند. علاوه بر این بلوچستان  در نزدیکی تنگه هرمز در ورودی خلیج فارس  واقع شده .  بندرگوادر  می تواند به بیش از بیست کشور شامل کشور های خلیج فارس، دریای سرخ و آسیای مرکزی و افریقای شرقی  تسهیلات بندری و انباری و صتعتی ارائه دهد(Grane.2006.3). بندر گوادرکه با وسعت 725 کیلومتر در غرب کراچی واقع شده است، برای تقویت دفاع استراتژیک پاکستان به عنوان بندر جایگزین کراچی می باشد که روزگاری مورد محاصره نیروی دریایی هند قرار گرفت. آسیب پذیری کراچی زمانی تایید شد که بار دیگر در درگیری کارگیل مورد محاصره طولانی قرار گرفت(«Grane.2006,3) . در واقع ، پروژه گوادر بخشی جدایی ناپذیر از سیاست پاکستان در تنوع بخشیدن به امکانات بندری این کشور مبدل گشت. ساخت پایگاه اورمارا در بلوچستان که در سال 2000 عملیاتی شد نیز بخشی از این سیاست است(Grane.2006,3) . حضور چین بر اهمیت بیشتر  بندر گوادر افزوده است. در واقع ، بندر عمدتا با سرمایه و کار چین ساخته شده است. حتی  برخی  آن را  به عنوان پایگاه دریایی چین در اقیانوس هند جهت محافظت پکن از خطوط تدارکاتی نفت این کشور  و در مقابله با حضور رو به رشد ایالات متحده در آسیای جنوبی می دانند(Niazi,2005).

 

دلایل بحران

از ابتدای استقلال پاکستان در سال 1947 تاکنون نوعی واگرایی بین بلوچ‌ها و دولت مرکزی وجود داشته است. این گرایش‌های واگرایانه در سال‌های 1948، 1958، 1973 و 2004 منجر به درگیری‌های نظامی شدیدی بین بلوچ‌ها و ارتش پاکستان گردید.
اگرچه بلوچ‌ها ممکن است علل گوناگونی داشته باشد اما سه عامل در این میان برجسته‌تر به نظر می‌رسند: سلب مالکیت، ‌در حاشیه قرار گرفتن (سلب هویت)، و خلع ید (سلب منابع).
سلب مالکیت : بلوچستان موفق به بهره برداری از ذخایر گاز طبیعی خود نشده است. ابتدا ذخایر گاز در سویی(SUI) در سال1953 کشف شد. گاز  به راولپندی و مولتان در پنجاب در سال 1964، عرضه شد ،  اما کویته ، پایتخت بلوچستان ، تا سال 1986 سهم خود از گاز را دریافت نکرد و فقط به دلیل تاسیس یک پادگان نظامی در مرکز ایالت ،دولت مرکزی تصمیم به گسترش خط لوله گازدر این منطقه گرفت .در حقیقت با وجود این که 36 درصد تولید گاز پاکستان در این منطقه قرارد دارد تنها 17 در صد آن در ایالت مصرف می شود و مابقی یعنی 83 درصد به سایر نقاط کشور ارسال می شود.علاوه بر این ، دولت مرکزی قیمت بسیار کمتری برای گاز بلوچ نسبت به تولید گاز در ایالات دیگر ، به خصوص سند وپنجاب در نظر می گیرد.  علاوه بر این ، بلوچستان بیشتر از4/12 درصد از حق امتیاز تامین گاز را دریافت نمی کند. بلوچستان بیش از 40 درصد از انرژی اولیه پاکستان (گاز طبیعی ، زغال سنگ ،و برق) را تولید می کند. دولت اعلام کرده است که ذخایر گازی که در حال حاضر در حال بهره برداری است  تا سال 2012 پایان می یابد ، که نیاز به حفاری های عمیق تر و انجام اکتشافات تازه دارد. گزارش ها توسط کارشناسان زمین شناسی نشان می دهد که 19 تریلیون فوت مکعب گاز و 6 تریلیون بشکه ذخایر نفت در بلوچستان وجود دارد ، اما بلوچ ها مصمم به جلوگیری ازاکتشاف وتوسعه بیشتر بدون رضایت آنها می باشند. آنها خواهان توافق نامه ای برای سهم مساوی از منابع می باشند .
در حاشیه قرار گرفتن: بلوچ ها فقط نقش کوچکی در ساخت و ساز بندر گوادر داشته اند ، این پروژه  به طور  کامل  تحت کنترل دولت  مرکزی قرار داشت . پروژه در اشتغال بومیان بلوچ ناکام بود و تنها در شروع آن یک ششم کارگران روزمزد آن بلوچ بودند.  همچنین تنها یک جاده است که گوادر را به کراچی پیوند می دهد که دروازه  بندر به سایر نقاط کشور است. اگرچه گوادر تنها منطقه بندری عمیق می باشد اما  هنوز سیاست تعریف شده ای برای منطقه آزاد تجاری شدن ندارد. هیچ تلاشی برای آموزش مردم محلی  جهت اشتغال در پروژه های توسعه  وجود ندارد. هیچ مدرسه یا کالج فنی  در گوادر یا مناطق اطراف آن وجود ندارد. علاوه بر این ، زمین اطراف بندر توسط نیروی دریایی پاکستان و گارد ساحلی زیر قیمت بازار خریداری شد و میان افسران آن ها توزیع گردید که به عنوان زمین خواری بزرگ معروف گردید .
بلوچ  ها ی گوادراز این که در سرزمین خود  به یک اقلیت تبدیل شوند هراس دارند.  اگربرنامه های دولت  مرکزی  موفقیت آمیز باشد ، جمعیت گوادر و مناطق اطراف آن از هفتاد هزار نفر به حدود دو میلیون نفر افزایش                               خواهد یافت. بلوچ  ها اعتقاد دارندکه اکثریت از آن سندی ها  و پنجابی ها خواهد شد.
خلع ید: دولت  مایل به ساخت  پادگان های  نظامی در سه منطقه حساس بلوچستان - سوئی ، بانصب تاسیسات  تولید گاز؛ گوادر با بندر  آن ؛ و کولیو ،مرکز قوم ماری، که اکثر ملی گراها متعصب  به  آن جا  تعلق دارند،می باشد.بلوچ ها  که از قبل معتقد به استعمار شدن توسط پنجابی ها هستند احساس می کنند که با این پروژه ها خلع ید شده اند.
 درپشت این سه مشکل ، که بلوچ  ها ان را به عنوان  عمل خصمانه می دانند تقاضا برای خود مختاری و نه استقللال کامل افزایش یافته است. در حالی که اسلام آباد از نظر منابع بلوچستان را به عنوان اموال ملی می داند و بر این اساس                       عمل می کند ، بلوچ  ها تقاضا دارند که منابع ایالت  تنها به نفع مردم بلوچ استفاده شود.

تجدیدحیات ناسیونالیسم بلوچ

اسلام آباد همواره منکر وجود  ناسیونالیزم  بلوچ است ، اما بلوچ ها  ادعای تاریخی دو هزار  ساله دارند. نقاط عطف  عمده  آن ها تشکیل کنفدراسیونی از 44 قبیله بلوچ تحت رهبری میر جلا خان در قرن دوازدهم است. حملات تاتارها و مغول ها  و جنگ ها و مهاجرت های دسته جمعی در قرن  های سیزدهم و چهاردهم  نیز ایده هویت ملی را تایید و تقویت کرد(Niazi.2005) . با تشدید درگیری های اقوام بلوچ و دولت مرکزی پاکستان بسیاری از رهبران بلوچ به دنبال استقلال کامل از پاکستان هستند، در حالی که اغلب رهبران پشتون و سندی و دیگر اقلیت های قومی به دنبال رفع تبعیض های اقتصادی اند(Breseeg.2004,22) .
در طول دوران  راج ، حاکمان  بریتانیایی مدعی  نوار باریکی از  زمین های  مجاور افغانستان  بودند، که آن را به نام  بلوچستان انگلستان می نامیدند ، اما از دخالت در اموربلوچستان تا زمانی که  بلوچ ها مانع دسترسی ارتش بریتانیا  به افغانستان نبودندخودداری می کردند. آنها به سردار ها (روسای قبیله)که به آن ها خود مختاری داده بودند پول می دادند.                      بلوچ  ها که  به طورمخفیانه  برای استقلال مبارزه  می کردند در طول  دهه های پایانی دوران راج بریتانیا ، با  الحاق بلوچستان  به پاکستان در 1947بسیار متعجب شدند(Daily times. 27 march 2009) . ناسیونالیست های بلوچ که آرزوی استقلال داشتند  با اهداف دولت پاکستان، که درصدد نابودی قدرت  روسای قبایل و تمرکز همه قدرت در دست دولت مرکزی بود ، روبرو شدند.دولت اسلام آباد به دنبال هم جنس کردن هویت بلوچ به هویت بزرگتر پاکستان بوده است.بعد از استقلال ، اسلام آباد  در چهار مقطع با  بلوچ ها درگیر شد- در سال های1948 ، 1958 ، 1962 ، و شدید ترین آن ها از 1973 تا1977 وقتی یک جنبش چریکی در حال رشد باعث  قیام مسلحانه در ایالت گردید . در طول این دوره های اخیر ،حدود 55 هزارجنگجوی قبیله ای علیه 70 هزار نفر از ارتش پاکستان در حال جنگ بودند  که باعث تعمیق احساس تنفر ملی گرا های بلوچ نسبت به اسلام آباد گردید .
گروهی  ازمردان با انگیزه های ایدئولوژیک تحت رهبری  شیرمحمد ماری گرد هم آمدند و در خفا برای حدود دو سال به تنظیم آنچه که تبدیل به ساختار اصلی قیام 1973 گردیدمشغول به کار شدند. بیست و دو اردوی مختلف تشکیل  وقبایل منگال را تحت پوشش گسترده از جنوب تا ماریس در شمال قرار داد . این اردو ها تا 400جنگجوی داوطلب تمام وقت را در خود جای می داد و با صد ها جنگجوی ذخیره پشتیبانی می شدQaisrani.2005.7))ین جنبش بعد ها به نام جبهه آزادیبخش مردم بلوچ نامیده شد[5](BPLF).                                                                .
جبهه ازادی بخش بلوچ هدف  اولیه خود را استقلال نمی داند ، اما  ناسیونالیست های  بلوچ ، بخصوص در نسل  جوان  تر که از پاکستان در رویارویی 1977- 1973 جدا شدند ، استقلال را  به عنوان هدف خود به تصویب رسانده اند(Harrison.1981.30) . در پایان جنگ ، رهبر آنها خیر بوکس ماری[6] رئیس بزرگترین قبیله بلوچ که در شرق ایالت زندگی می کرد به افغانستان پناهنده شد  و در آن جا به مبارزات خودبرای شناسایی حقوق ناسیونالیست ها ادامه داد.                                          از پایان درگیری ها در دهه 1970تا تابستان سال 2004 ، گرایش ها و جنبش های ملی فعلی بلوچ به تدریج پدیدار شدند :
·    خیر بوکس ماری رهبر ارتش آزادیبخش بلوچ(BLA)[7] در سال 1991 به پاکستان بازگشت. این گروه شبه نظامی که در اوایل دهه 1980 تشکیل شد و تا سال 1991 به مسکو نزدیک بود مسئول بسیاری از حملات علیه دولت پاکستان بود.این گروه در پی تاسیس بلوچستان بزرگ شامل  بلوچستان ایران و افغانستان است . حملات BLA در سال های 2003و2004 به زیر ساخت های ایالت بلوچستان  و هدف قرار دادن پایگاه های اقتصادی و نظامی مثل خطوط گاز  و پست های نظامی شدت یافت و اوج این حملات در می 2004 و قتل سه مهندس چینی در بندر گوادر بود(Ahmad.1999,176) .
·    غوس بخش بیزنجو[8] ، رهبر جناح  میانه روبلوچ  ، حزب  سیاسی جدیدی به نام حزب ملی پاکستان(PNP)[9] تشکیل داد. حزب ملی پاکستان برای خودمختاری ایالتی گسترده که دولت مرکزی را در کنترل دفاعی ، سیاست خارجی، ارز و ارتباطات محدود کند ، تلاش می کرد. این حزب همچنین خواهان تعیین مجدد خطوط زبانی و فرهنگی می باشد. این حزب معتقد است که مبارزه مسلحانه شانس زیادی برای موفقیت ندارد. PNPتمام تلاش خود را در کسب حمایت سیاسی برای ناسیونالیسم در میان مردم بلوچ متمرکز نموده است.بیزنجو بنیانگذار PNP در سال 1989 فوت کرد وPNP از آن زمان برای تشکیل حزب ملی بلوچ به دیگران پیوست.
·    عطاء اله منگال[10] ، رهبر حرکت ملی بلوچ (BNM)[11] و رئیس بزرگترین قبیله بلوچ،نقش مهمی را به همراه ماری در تحریک شورش  1973 ایفا کرده است. در پایان این شورش ، او  به   یک تبعیدخود خواسته  در لندن رفت و جبهه سند- بلوچ- پشتون را ایجاد نمود((SBPF[12] ،  SBPFخواهان تبدیل به کنفدراسیونی  بود که در آن هرایالتی حق عضویت  داشته و قدرت دولت مرکزی محدود  و تحت سیطره ایالت های مستقل است . با جدا شدن  منگال   از این سازمان در سال 1996  BNMبا PNP  ادغام شدند؛  و رهبران آن ها بعدا حزب ملی بلوچ را تاسیس کردند (BNP)[13]. (Rashid.2008,285)
·    سازمان دانشجویان  بلوچستان (BSO)[14] نیز به سرعت در طول همین دوره ظهور
کردو جناح های مختلف آن از یکی از سه حزب فوق پشتیبانی  می کردند،
اما  این پشتیبانی  مانع عمل به عنوان یک حزب مستقل نبود. سازمان دانشجویان برای پاکستان چند ملیتی و احیای ناسیونالیسم بلوچ مبارزه می کرد(Baloch.2002,17).این گروه نماینده آرمان های قشر تحصیل کرده بود و نیز  حامی طبقه متوسط بلوچ از نظر اشتغال بود. این گروه خواستار ادامه سهمیه بندی در ارتش و دولت نسبت به تعداد جمعیت و به رسمیت شناخته شدن زبان بلوچی به عنوان یک دستور العمل  میانه درایالت بود.
·   اکبر بوگتی[15]، یکی دیگر از رهبران مهم قیام  بلوچ ها،نیرویی تقریبا ده هزار نفری از  شورشیان قبیله ای را رهبری می کرد .این گروه میانه رو همانند بیزنجو هرگزدشمن شماره یک اسلام آباد به دلیل وجود گاز طبیعی در سرزمینش و حق ویژه ای که ایجاد می کند نبوده است .در بهار سال 2005 ، دولت پاکستان توجه خود را صرفا به بخش دیرا(Dera)  بوگتی (که ذخایر اصلی گاز ایالت در  آن جا قرار دارد) و اکبر بوگتی  رئیس بخش متمرکز نمود،  با وجودی که حملات در کل سرزمین بلوچ و مناطق غیر قبیله ای  در حال افزایش  بود.

دولت پاکستان ادعا می کند که مشکل بلوچ در نتیجه طمع چند سردار فاسد است که به شدت با هر گونه توسعه که تهدید ی برای قدرت خود می دانند مخالفت می کنند.اما از حدود بیست و هشت سردار مهم دربلوچستان ، تنها سه تن از آن ها  در شورش علیه دولت  اقدام نموده اند. علاوه بر این ،  با وجودی که احزاب ناسیونالیست اغلب احزاب قبیله ای هستند، شورش فراتر از مناطق قبیله ای ، به ویژه مکران گسترش یافت .
بوگتی، منگال و ماری، قبایل اصلی شورشی علیه دولت ، به شدت به یکدیگر سوءظن دارند.عطاء اله منگال و خیر بوکس ماری دو گرایش افراطی تمایلات معکوس را ارائه می دهند: منگال نیرو های در اختیار خود را  محدود  نموده و بنابراین به طورطبیعی تمایل به مذاکره دارد ، در حالی که ماری به مشکل تقریبا نگاهی منحصرا نظامی  دارد.بوگتی می داند که چگونه از نیروی قابل توجه  تحت فرمان  خود به عنوان ابزار مذاکره استفاده کند ، اما او مجبور است  با بی اعتمادی                 همتایان خود ناشی ازنقش جنجال برانگیز خود در جنگ شهری سال 1973مخالفت نماید(Amin.1988,199-200).                                                                با این حال هر  سه رئیس قبیله  میدانند که هرشکافی در جنبش خودکشی خواهد بود .
وحدت روسای قبایل به رغم  اختلافات منعکس کننده واقعیت بزرگتری از بلوچستان  است، جایی که قبایل با هم در تضاد با یکدیگر هستند اما در دفاع از قلمرو  به اتحاد باور دارند. جنبش بلوچ به مناطق قبیله ای محدود نمی شود بلکه  به کل ایالت گسترش یافته است. (تنها استثنا  سرزمین های پشتون ها در شمال و مناطق مرزی مجاور افغانستان  است  که در سال 1971 به بلوچستان الحاق شدند و بلوچ ها آن را به عنوان بخشی از بلوچستان نمی دانند).
بوگتی که نماینده حزب جمهوری وطن است و منگل که نماینده جنبش ملی بلوچستان است   از ترس به حاشیه رانده شدن ازموافقت جداگانه با دولت مرکزی پرهیز می کنند . به عنوان مثال عطاء اله منگال موضع رادیکال تری اتخاذ نموده و دیگر خواهان خود مختاری برای منطقه خود نمی باشد و در عوض خواهان استقلال برای بلوچستان است. به دلیل وجود احزاب بلوچ و عدم خیانت رهبران آن ها اسلام آباد قادر به  ایجاد شکاف یا دستگیری تعدادی از رهبران جنبش ، خریدن آن ها، تحریک به
درگیری میان آن ها، یا سوء استفاده از فقدان ارتباطات مرکزی برای گسترش اطلاعات غلط تفرقه انداز نبوده است.
سی سال پس از درگیری خونین که  بنا بر تخمین منابع رسمی بیش از پنج هزار کشته در میان شورشیان و تقریبا سه هزار نفر در میان ارتش پاکستان به جای گذاشت ، بلوچستان بار دیگر در تابستان سال 2004 شاهد قیام مسلحانه دیگری بود. حملات متعددی علیه ارتش و نیروهای شبه نظامی و نیز خرابکاری های مکرردر خطوط لوله  نفت انجام شد. تجاوز به یک دکتر زن توسط یک گروه از سربازان در تاریخ 2 ژانویه سال 2005  در بیمارستانی در سویی ،  باعث افزایش حملات  به مرکز اصلی تولید گاز در بلوچستان و جنگ  میان سپاه مرزی  و بوگتی های محلی ، یکی از بزرگترین قبایل بلوچ گردید. به گزارش روزنامه پاکستانی ملت ، در حدود 1،568 حمله تروریستی  از 3 آوریل 2005رخ داده. این حملات تنها به مناطق قبیله ای محدود نمی شده است اما هدف نیروهای مسلح پاکستان و اتباع چینی شاغل در پروژه های بزرگ منطقه ای در سراسراستان بوده است. سردار اکبر بوگتی در حمله هوایی نیروی هوایی پاکستان به مخفی گاه وی در کوهستان بمپور در نواحی قبیله ای ماری کشته شد.
وجود نفرت طولانی  باعث درگیری های مسلحانه در سال های 1948 ،  و 1973 شده است. امروزه ، این نفرت  به دلیل سرکوب آرمانهای ملی توسط دولت مرکزی باقی مانده است. عدم توسعه اقتصادی و اجتماعی در بلوچستان با وجود در اختیار داشتن تقریبا 20درصد از مواد معدنی ومنابع انرژی کشورو محرومیت مقامات استانی و مردم محلی از تصمیم گیری در پروژه های بزرگ منطقه ای ، که مهمترین آنها ساخت و ساز بندر گوادراست بر این نفرت افزوده است. غیر بلوچ ها شغل های عمده  را در اختیار دارند و قراردادهای مهم را برنده می شوند و از منافع زمین خواری بهره مند می شوند. دولت پاکستان با وجود  منافع استرتژیک دربلوچستان از یکپارچگی ایالت جلوگیری می کند. در نتیجه بلوچ ها  اعتقاد دارند که  بلوچستان امروزمستعمره پنجاب ، پرجمعیت  ترین و  قدرتمند ترین ایالت پاکستان است.
چهار ایالت پاکستان ، شصت و دو سال پس از استقلال ، هنوز هم درگیر اختلافات قومی است که دولت  مرکزی نه  به طور کامل خود را با آن وفق می دهد و نه می تواند آن را از بین ببرد. نخبگان ، بخصوص نخبگان ارتش هرگز این هویت های قومی را به  رسمیت  نشناخته اند. از ایوب خان تا پرویز مشرف ، نخبگان ارتش  همواره برای ترویج پاکستان متحد  تلاش نموده اند. به نقل از ژنرال ضیاء الحق آمده است  که او ترجیح می دهد که برای حذف هویت های قومی از روی نقشه پاکستان ایالات موجود با 53 ایالت  کوچک جایگزین  شوند.(Harrison.1981,30)  به منظور دستیابی به وحدت ، حاکمان نظامی پاکستان  تقریبا همیشه طرفدار راه حل های  نظامی بیش  از راه حل های سیاسی بوده اند  که بیشترباعث تقویت تمایلات جدایی طلبانه شده است.  اهمیت استراتژیک و اقتصادی بلوچستان بر حساسیت این موضوع افزوده است. در نهایت ، ارتش پاکستان قدرت خود را با استفاده از اسلام در جهت تضعیف ناسیونالیسم بلوچ به کار گرفته است  وحتی مهم تر این که ماهیت واقعی مسئله بلوچستان  رااز جهان خارج پنهان می کند. بحران بلوچ تنها  درنتیجه تصمیم گیری  های نامناسب نیست. بحران تجسم روش حکومت ارتش در ارتباط با شهروندان پاکستان و افکار عمومی جهان می باشد.
رسانه های پاکستان ادعا  می کنند که شورشیان بلوچستان دارای تسلیحات بسیار پیچیده  می باشند. همواره بحث در مورد احتمال مداخله خارجی در ایالت وجود دارد(Harrison.1981,151) .  از زمان شروع بحران  مطبوعات  با بیانیه های رسمی و  گسترش شایعات  دست  داشتن بیگانگان در مشکلات بلوچستان را تکرار نموده اند. مقامات رسمی بلوچستان ، سرویس های امنیتی هند را مسئول آموزش  اردوگاه های تروریستی در سراسر بلوچستان می دانند (The news.february 2,2005).

پاکستانی ها  به ایران نیز به  دلیل حمایت از فعالان بلوچ به منظور مقابله با  طرح پاکستان -  ایالات متحده  در مورد بلوچستان به عنوان پایگاهی علیه تهران در آینده سوءظن دارد(The herald,sep5.2004). ایران ، که ترجیح می دهد که  خروجی  کشورهای آسیای مرکزی به دریا با هزینه های پاکستان  باشد، بندر خود در چاه بهار را با  کمک هند ساخت(Daily times.jan29.2005 ). تهران هر گونه دخالت در مشکلات بلوچستان را رد کرده است ،  و اعلام نموده که با  بند  گوادر مخالفتی ندارد(Haidar.2005,99) .  ایران و پاکستان منافع مشترک در صادرات گاز ایران به هند  دارند و قیام در بلوچستان تنها می تواند  به شانس  ساخت خطوط گاز در بلوچستان آسیب رساند(Daily times.jan30,2005) .  ایران همچنین به دلیل ادعای ارضی بلوچ ها  به مناطق مرزی خود نگران است.  در واقع ، تهران بین سال های 1973 تا 1977  در جهت کمک به پاکستان در سرکوب شورش بلوچ ها هلیکوپتر های نظامی خود را   به اسلام آباد اعزام نمود .
در نهایت ، بلوچ  هاو همچنین مردم پاکستان، ایالات متحده را به عنوان یک مزاحم بالقوه  می دانند. برخی از پاکستانی ها  نسبت به تمایل واشنگتن در استفاده از بلوچستان به عنوان پایگاه حمله به ایران  و همچنین  خارج کردن چین از منطقه سوء ظن دارند(The nation,april11,2005). سایر مردم پاکستان معتقدند "بازی بزرگ قدرت"  د ر کشورهای آسیای مرکزی از زمان فروپاشی اتحادجماهیر شوروی هنوز ادامه دارد. طرفداران این دیدگاه معتقدند که ایالات متحده آمریکا ، در رقابت با چین و ایران ، تمایل به کنترل خطوط عرضه نفت در خاور میانه و آسیای مرکزی و همچنین  استفاده از طرح ابتکاری خاورمیانه ای خود برای انهدام کشور های بزرگ مسلمان و تعریف دوباره مرز های منطقه دارد(Ahmad.1992,196) . در مقابل ، برخی از ناسیونالیست های بلوچ ایالات متحده  را  متهم به همدستی با دولت پاکستان برای پایان دادن به ادعا های بلوچ ها می کنند. تا کنون هیچ کس قادر به اثبات این اتهامات نبوده است.
بر خلاف سوءظن پاکستانی ها، همچنین  روشن  نیست که بلوچ ها واقعا به حمایت مالی خارجی  نیاز داشته باشند. ایالت بلوچستان در واقع یک مرکز مهم قاچاق اسلحه و مواد مخدر می باشد که گاهی با همدستی ماموران اطلاعاتی فاسد ،  درآمد بسیار قابل توجهی بدست می آید  که در تامین  منابع مالی  گروه ها ی مسلح محلی برای تهیه اسلحه و مهمات  به کار        می رود. فرماندار بلوچستان  در آوریل 2005 افشا نمود که سلاح به ارزش حدود4/6 میلیون یورو به صورت مخفیانه در طی شش ماه و با وجود حدود شش صد پست  بازرسی در سراسر منطقه وارد ایالت شده است(Daily times.jan27,2005) . علاوه بر این ، تعداد زیادی از کارگران بلوچ در خلیج فارس  قادر به  کمک  مالی به این گروه ها می باشند.
اتهامات پاکستان مبنی بر حمایت مالی خارجی از شورشیان بلوچ  عمدتا برای دستیابی به مقاصد سیاسی است از جمله : کسب  حمایت بین المللی برای پاکستان ، به ویژه از ایالات متحده ، و خنثی کردن مخالفت  ها با مداخله  ارتش پاکستان . این اتهامات  به عنوان بخشی از یک تلاش بزرگتر برای بی اعتبار ساختن ناسیونالیسم بلوچ می باشد.به این منظور پاکستان با استفاده از اسلام گرایی به تضعیف ادعاهای ناسیونالیست های بلوچ در پاکستان و در سطح بین المللی می پردازد.
به دنبال سیاست های اتخاذ شده توسط ژنرال ضیا الحق در دهه 1980، دولت پاکستان  از طریق وزارت امور مذهبی  خود  تاسیس  مدارس مذهبی در ایالت را به منظور نفوذ عمیق تر به مناطق بلوچ قومی ترغیب نمود. راه اندازی این مدارس دینی با هزینه آموزش و پرورش سکولار  در بلوچستان  نسبت  به سایر نقاط کشور بسیار قابل توجه است. بودجه وزارت امورمذهبی برای بلوچستان حدود 2/1 میلیارد روپیه در مقایسه با 200 میلیون روپیه بودجه وزارت وزارت آموزش و پرورش بود.
قدرت رو به رشد روحانیون توسط دستکاری در انتخابات احزاب مذهبی و به ویژه جمعیت علمای اسلام به رهبری فضل رحمان را قادر ساخت در اکتبر 2002 به مناصب دولتی در ایالت بپیوندند و به دولت مرکزی در جلب توجه قدرت های خارجی  نسبت  به خطر گسترش بنیادگرایی در منطقه و به راه اندازی نظام مند ارائه اطلاعات غلط  درمعادل دانستن مقاومت بلوچ با تروریسم اسلامی یاری رساند . سرویس های اطلاعاتی پاکستان  شبه نظامیان ناسیونالیست را  به تروریسم و القاعده و طالبان پیوند   میدهند(Ahmad.1992,196).

چشم انداز بلوچستان مستقل

در صورت  استقلال بلوچستان  آیا پاکستان قادر به تحمل جدایی دیگری پس از بنگلادش می باشد و این انتزاع  چه تأثیری  در ثبات منطقه ای می تواند داشته باشد؟ پاکستان بخش عمده ای از منابع طبیعی خود را از دست  خواهد داد  و به خاور میانه  برای تامین انرژی  خود وابسته تر خواهد شد.اگر چه در حال حاضر منابع  بلوچستان  تنها به نفع  ایالات  غیر بلوچ  وبه ویژه پنجاب  است، این منابع بدون شک می تواند به توسعه بلوچستان  مستقل کمک می کند. استقلال بلوچستان همچنین امید اسلام آباد  به بندر گوادر و دیگر  پروژه های  مربوط به آن را به یاس تبدیل خواهد نمود و   هر فرصتی که پاکستان را  برای سایر نقاط جهان جذاب تر می کند  از دست  خواهد رفت.
ضرر پاکستان از تجزیه طلبی احتمالی به حوزه اقتصادی محدود نمی شود. گرچه دولت مرکزی هنوز هم می تواند امکانات را برای آزمایش سلاح های هسته ای وموشکی خود  فراهم نماید  اما سایت های ازمایش باید در مجاورت مناطق  پرجمعیت تر باشد . برخی از  ناسیونالیست هاکه به   حساسیت هابی بین المللی  به طور کامل آگاه می باشند فورا اعلام نمودند  که غیر هسته ای شدن دولت آینده بلوچ را در  ازای   حمایت بین المللی  از  مبارزات خود برای استقلال می پذیرند.
کشورهای همسایه نیز خیلی در مورد چشم انداز تضعیف پاکستان با انتزاع بلوچستان مشتاق نیستند. ایران ، که در سال 1973  هلیکوپتر های نظامی خود برای کمک به نیروهای مسلح پاکستان اعزام نمود،و افغانستان که دارای اقلیت  قدرتمند بلوچ در سرزمین خود می باشد، خواهان کشور بلوچ  با اصالت قومیت در مرز های جنوب شرقی خود نمی باشند.استقلال بلوچستان  پاکستان ناگزیر به افزایش ترس از احیای بلوچ   در حمایت  از بلوچستان بزرگتر منتهی خواهد شد.
هند ممکن است در تجزیه پاکستان و فرصت تشکیل اتحاد ضد پاکستان جدید وسوسه شود.  شورش در بلوچستان ممکن است اسلام آباد را  برای  حل و فصل مناقشه کشمیر بین هند و پاکستان تحت فشار قرار دهد، اما تغییر در                 مرزهای منطقه ای می تواند ترس از الحاق گرایی در کشمیر و در نواحی شمال شرق را زنده کند.
با وجود طبیعت سکولار ناسیونالیسم بلوچ ، ایالات متحده در مورد احتمال جنگ برای استقلال  که باعث پیچیده ترشدن مبارزه ایالات متحده علیه تروریسم اسلامی  در منطقه می شود نگران است. اگر ایالات متحده  بخواهد اقدامی نظامی علیه ایران  انجام دهد،می تواند از بلوچستان پاکستان برای انجام اعمال ویرانگر  علیه  بلوچستان ایران  استفاده  کند.برای این که ایالات متحده قادر به انجام این کار  باشد، ایالت پاکستانی باید آرام باقی بماند ومنافع متحدان واشنگتن با تهدید روبرو نباشد .
 سوال نهایی این است که آیا  یک کشوربلوچستان مستقل  قابل  دوام خواهد بود ، و یا اینکه  خود تبدیل به تهدیدی برای ثبات منطقه ای می شود. اگر بلوچستان مستقل کمک های فنی خارجی دریافت نکند، ممکن است قادر به کنترل بهره برداری از منابع طبیعی خود  که از استقلال بدست آورده، نباشد. با  سطح پایین سواد و عدم تجربه اداری ، بلوچستان در حال حاضر منابع انسانی مورد نیاز به منظور توسعه منابع طبیعی خود را ندارد .
جمعیت کم بلوچستان ، که در یک منطقه  وسیع  پراکنده اند نیز برثبات اقتصادی و سیاسی کشور جدید تاثیر خواهد گذاشت. علاوه بر این ، ترکیب قومی آن می تواند مشکل ساز باشد. با وجودی که این جمعیت  در برآورد سال 1998  خود 5/6 میلیون تخمین زده شده تنها در حدود سه و نیم میلیون نفر بلوچ هستند ؛ دو و نیم میلیون  نفرپشتون هستند و  بیش از نیم میلیون نفر متعلق به گروه های قومی  دیگر می باشند(Daily times.feb7,2005) .بلوچ این را به عنوان یک امتیاز نمی داند زیرا جمعیت پشتون در بخش شمالی ایالت و در امتداد مرز افغانستان  وجود دارند، سرزمین هایی که  به لحاظ تاریخی بخشی از بلوچستان نیستندAhmad.1992,197) . با این حال آن ها در مورد پروژه هایی مانند بندر گوادر که باعث اسکان غیر بلوچ ها می شودنگران هستند ؛ این تازه واردان  می توانند در  موازنه قومی ایالت  تغییر به وجود آورند. هر چند  اقلیت بزرگی از بلوچ ها در خارج از ایالت  مستقر هستند ، آنها احتمالا  در صورت استقلال راغب به بازگشت به میهن خود به علت عدم توسعه کافی  نیستند .اگر  پاکستان درآینده  تقسیم شود ، یک بلوچستان مستقل  به احتمال قوی  ناحیه بی ثبات جدیدی در منطقه خواهد شد. این بی ثباتی بر منافع همه بازیگران منطقه ای تاثیر خواهد گذاشت..

 
نتیجه گیری

در صورت عدم وجود حمایت های خارجی ، که قریب الوقوع به نظر نمی رسد ، جنبش بلوچ نمی تواند در ایجاد یک دولت مرکزی مسلط با قدرت برتر نظامی موفق شود. با این حال ،  این  موضوع می تواند دارای ارزش ایذایی قابل توجهی باشد . خطر ابتلا به یک جنبش چریکی طولانی مدت در بلوچستان کاملا واقعی است. اکثر ناظران موافقت دارند که ناسیونالیست های  بلوچ  سهم خود را در تقویت موقعیت مذاکرات رودرو با دولت مرکزی بالا برده اند. رهبران جنبش مشخص نموده اند که  آنها به یک خود مختاری سخاوتمندانه راضی می باشند.  با این وجود،درنبود چشم  اندازی برای خود مختاری، نتایج میان مدت و بلند مدت عواقب مبارزه برای استقلال را نمی توان پیش بینی کرد. از وقوع جنگ داخلی دیگری در بلوچستان بین ناسیونالیست های بلوچستان و ارتش پاکستان در صورتی که مطالبات حداقل بلوچ ها  برآورده نشود نمی توان جلوگیری نمود.
حدود شش دهه  جنگ متناوب احساس بی اعتمادی عمیقی را نسبت به دولت مرکزی افزایش داده است.. پروژه هایی که برای توسعه  و یکپارچگی  بلوچستان  تبلیغ شده است تا کنون  تنها به پیشروی بیشترارتش پاکستان در  ایالت ، همراه با حذف مردم محلی از اراضی خود منتهی شده است و  تنها منافع ارتش و  وابستگان به آن را حفظ نموده است.
ناسیونالیسم بلوچ واقعیتی است که اسلام آباد نمی تواند تظاهر به نادیده گرفتن آن برای همیشه نماید.
به احتمال زیاد بلوچستان وارد فاز جدیدی از خشونت و با عواقب طولانی مدت غیر قابل پیش بینی خواهد شد. چشم انداز جنگ در بلوچستان  ، نه تنها پاکستان بلکه احتمالا تمام کشورهای همسایه  راتحت تاثیر قرار خواهد داد. این اسلام آباد است که در نهایت باید تصمیم بگیرد که آیا بلوچستان تبدیل  به پاشنه آشیل آن خواهد شد یا خیر .




No comments: