Monday 7 May 2012

اکبرگنجی از راسیسم فارس دفاع میکند
 – آزرخش

آقای اکبرگنجی نویسنده ای پرورش یافته دررژیم ولایت فقیه و پاسدار سابق که چند سالیست درمهاجرت خود خواسته در کشورهای آزاد جهان به سر میبرد ، او با انتقاد سطحی از رژیم خونبارولایت فقیه ، اینبار میخواهد با فلسفه بافی های آنچنانی راسیست رو به زوال فارسی را که در زیرضربات فریادهای خرد کننده ملتهای غیرفارس قرار گرفته دفاع نموده و نجات دهد.

دراین نوشته کوتاه ومختصربحث ما درمورد ملت آذربایجان جنوبی خواهد بود ، بدین معنا وقتی که ملتی با تاریخ کهن میخواهد با عزمی راسخ درجهت رهائی ازسلطه 90 ساله مستعمره داران نجات یابد ، ناگهان تمام بلند گوهای آشکار و پنهان ، ماسک دار و بی ماسک شوینیسم فارس به تکاپو و چالش می افتند و با هیاهو و جنجالهای بی وقفه «وا ایرانا» ملت آذربایجان و سایر ملتهای حق طلب را مورد هجوم قرار میدهند ، برهمه گان آشکار است که اتحاد شوم شوینیسم فارس و ارتجاع سیاه پدیده تازه ای نیست ، بلکه تاریخی بیش از یکصد ساله دارد ، اسناد تاریخ مشروطه به روشنی آشکار میکند که چگونه ارتجاع سیاه و شوینیسم فارس آزادیخواهان آذربایجان را که در آن موقع قصد جدائی هم نداشتند «کافر!» مینامیداند و برای قتل آنها فتوا صادرمینموداند ، ستارخان ، باقرخان ، علی مسیو و پسرانش ، شیخ محمد خیابانی وصدها آذربایجانی دیگررا با همین فتوا به شهادت رسانداند ، پیشه وری را با مهُر تجزیه طلبی و بولشویکی « مرتد ! » خطاب نموداند ، دهها هزار انسانهای بی گناه را با همین عنوان قتل عام نموداند ، بنابراین تجزیه طلب نامیدن ملت حق طلب آذربایجان پدیده تازه ای نیست ، امروزهم حرکت ملی آذربایجان جنوبی و ملیونها فعالین این حرکت را « پان ترکیست !؟ » مینامند ، از جمله آقای اکبرگنجی و بسیاری گنجی های دیگرچه در داخل ـ چه درخارج با انواع نوشتارها و تفسیرهای یکجانبه گهی با زبان ملایم ، گهی با پرخاشگری به لجن پراکنی پرداخته ملتی حق طلب را با توهینها و گاهی دشنامها به محاکمه میکشند .

آریا پرستان ورشکسته و سرگردان با تفکرات راسیستی خود هرچه دل تنگشان میخواهد به ملت ترک زبان آذربایجان میگویند ، گواینکه هنوز از حکم تاریخ درس عبرت نگرفته اند ، ملتهای حق طلب کرد ، عرب الاحواز، لرُ ، بلوچ ، ترکمن ودر نهایت هرشخصی که بخواهد از حقوق ملی ، مدنی ، فرهنگی و زبانی خود دفاع نماید ، بیدرنگ با مهُر تجزیه طلبی از سوی راسیسم فارس وارتجاع حاکم مواجه میگردد !! آقای اکبر گنجی که از بدو استقرار رژیم گوادلوپ ساخته خمینی خودرا به این رژیم چسبانده و حققا برای استحکام این نظام جهنمی نهایت درجه فداکاریها نموده ، ولی سرانجام به هر جهتی گویا ازاین نظام شعبده باز بریده واکنون خارج نشین شده است ، گرچه بقول خود ایشان در تمام دوران طلائی ! نسبت به جریانات و اعمال رژیم با دیده انتقادی برخورد نموده ، ولی درهرحال خدمت گذار و در کناررژیم مشغول بوده است .

آقای اکبرگنجی با بیان کلمات وحشت زا و ترسناک میخواهد دردل و روح ملت ها و مبارزین آنها ایجاد وحشت و ترس نموده و ازخون ریزیها و قتلهائی که توسط رژیم تهران ایجاد خواهد شد به هراس اندازد ، تا ملتها ازآرمانها وحقوق طبیعی خود صرف نظرنموده و «امت» واربه اوامرراسیسم فارس تابع شده وتا ابد «رعیتی » سر به زیرو فرمان بردارباشند ولی انقلابات ملتهای تحت ستم از هر نوعش که باشد نشان داده است که وقتی ملتی برای احقاق حقوق پایمال شده اش پای به میدان مبارزه میگذارد ، البته که تمام جهات آن را هم پیش بینی میکند ، به قول معروف درجنگ حلوا پخش نمیکنند ، اما ملت آذربایجان تکرارا یاد آورنموده و مینماید که طرفدارحل مسئله ملی ازراه گفته گوهای مسالمت آمیز و سریع میباشد ، همچنین به دفعات یاد آورگردیده که جلوگیری ازهرنوع خون ریزی بستگی به موضع طرف مقابل ، یعنی رژیم تهران دارد ، بنابراین آیا رژیم تهران حسن نیت و شجاعت آن را خواهد داشت تا بدون توطئه چینی ، بطور واقعی به پای میزمذاکره آمده ومسئله مورد نظرملت آذربایجان و سایر ملیتهای ساکن در مجموعه ای بنام ایران را ازراه عدالت و صداقت گفته گونموده و به سرانجام برساند ؟!

حقیقت دیگری که درک آن برای نژاد پرستان تمامیت خواه غیرقابل پذیرش میباشد ! وجود ملتی با سرزمینی تاریخی به نام آذربایجان میباشد ، شوینیسم فارس از کلمه آذربایجان به مانند جن از بسم الله میترسد ، در صورتی که آذربایجان وملت ترک زبان ساکن دراین اراضی های پهناورحقیقتی تاریخی انکار ناپذیر میباشد ، این حقیقت درطول تاریخ تا به امروزبا همین عنوان و سرزمین با ملتش همچنان زنده و موجود بوده وتا دنیا باقیسیت زنده خواهد ماند.

درمورد آذربایجان شمالی و جنوبی گویش معروفی در زبان فارسی هست که میگوید : عدو شود سبب خیر گرخدا خوهد . وآن عدوها روس وانگلیس بوداند که قراردادی تحمیلی در ترکمن چای با توطئه یکدیگرو پا درمیانی فراماسون معروفی به نام میرزا ابوالحسن خان شیرازی فارس به امضاء رسانداند که پی آمدهای آن تکه پاره شدن سرزمینهای آذربایجان همراه با ملتش را به همراه داشت ، با این حال ملت واحد آذربایجان درهردوسوی مرزها هرگزوحدت و یگانگی خود را فراموش ننموداند ، با تمام محدویت هائی که بوسیله امپریالیسم سرخ روسی و شوینیسم رضاخانی برقراربود قلبهایشان برای یکدیگر می تپید ونهایت با فروپاشی شوروی آذربایجان آزاد و مستقل با پرچم سه خود بدون سلطه شاه وشیخ درصحنه دنیا ظاهرشد . شمال آزادشد ، ولی جنوب هنوزدرچنگال خونباررژیم راسیست ولایت فقیه خون میدهد تا به آزادی و استقلال ملی خود دست یابد ، البته آزادی را هیچ دشمن قداری هـدیه نمیکند ، آزادی را با مجادله واز طریقی که باشد باید گرفت . اینست معنای آن مثال معروف : عدوشودسبب خیر گرخدا خواهد . مرزهای آذربایجان جنوبی نیز معلوم و مشخص میباشد ، ازاراک و ساوه الی همدان وقزوین ، زنجان ، ساراب ، آستارا ، انزلی ، اردبیل ، ماراغا ، تبریز اورمیۀ ، خوی ، سالماس و سایرین سر زمینهای آذربایجان جنوبی میباشند ، تقسیمات مغرضانه و هدفمند شوینیستی ، با شیوه استان استان سازی شهرهای آذربایجان و یا تغییردادن نامها و عنوانهای مضحک و من درآوردی رژیمهای شوینیسم فارس در نزد ملت آذربایجان پشیزی ارزش و اعتبارندارد . نوع تقسیمات کشوری را خود ملت آذربایجان تعیین نموده و انجام خواهند داد .

درخصوص گویش « اقلیت قومی » بنابرآمارهای ضد ونقیض و مشکوکی که ازسوی رژیم ارائه میشود ، گویا درممالک محروسه ای که فعلا ایران نامیده میشود قریب 75 میلیون مسکون میباشند ، به فرض که 75 میلیون باشد 35 میلیون آن آذربایجانی ترک زبان میباشند ، اگرشمار ملتهای کرُد ، عرب ، لرُ ، بلوچ ، ترکمن وسایرین را درزمان حاضرجمعا 24 میلیون باشند در اینصورت شاید 16 میلیون فارس زبان و نیمه فارس زبان وجود ئاشته باشند . حال سئوال اینست : آقای گنجی کدام ملت اقلیت قومیست ؟ ملت 35 میلیونی آذربایجان ، یا اقلیت 16 میلیونی نیمه فارس زبان ؟ بهانه قراردادن یوگسلاوی سابق و ترساندن ملتها ازکشتاری که صربهای نژاد پرست فاشیست علیهه ملتهای به زنجیرکشیده شده مرتکب شداند ، نهایتا عاقبت جلادان را همه گان دیداند ، پس از فروپاشی یوگسلاوی سابق ، اکنون میبینیم که ملیتهای کرواسی ، اسلوانی ، بوسنی و هرزه گوین ، ماکادونیا ( مقدونییه) مونته نگرو سرانجام به استقلال ملی خود دست یافته واز ظلم و ستم صربها خلاص شداند ، آیا این ملتها بد بخت شداند ، یا خوشبخت ؟ بنابراین مجادله درراه رهائی ازستم رژیم راسیست فارس هم امری اجتناب ناپذیربرای ملتهای تحت ستم میباشد ، آن ستم گرانی باید بترسند وازخشم وغضب ملتها وحشت نمایند که همسان جنایت کاران راسیست میباشند ، نه ملتی که درراه رهائی و تعیین سرنوشتش جان برکف شده است . آقای گنجی جای تعجب است ! شما با اینکه خودرا روشنفکر فارس میدانید ، به چه حقیّ آذربایجان ، کردستان ، الاحواز، لرُستان ، بلوچستان ، ترکمنستان و یا گیلان را ملک مطلق فارسها میدانید؟ و جداشدن هریک ازاین سرزمینها را با سوز وگداز« تجزیه» نامیده و آن را مصیبتی برای حاکمیت فارسها میدانید؟ آیا اینست معنی روشنفکربودن شما ؟

درمورد منابع طبیعی بازهم آقای گنجی با زیرکی میخواهد افکارخواننده را به بیراهه بکشاند ، اولا ًـ هرملتی در محدوده جغرافیائی خود منابع طبیعی سرشاری دارد که میتواند با استفاده ازهمان منابع ملی سرزمین خود را آباد نموده ، رفاه وآسایش ملت خویش را تأمین نماید .

دوماً ـ وقتی ملتی به آرمان ملی خود که همان استقلال ملی باشد دست یافته وازتحقیرو ستم راسیسم خلاص شود ، با جان ودل کوشش خواهد نمود تا درراه ترقی و شکوفائی سرزمینش و رفاه هموطنانش با جدیت کامل تلاش نماید ، ممکن است ترمیم خرابیهای به جای مانده ازدوران مستعمره چند سالی به طول انجامد ، ولی درنهایت و به تدریج خواهد توانست گام به گام بر مشگلات فائق آمده و درراه رفاه و ترقی قدم بردارد . نمونه اش جمهوریهای آزاد شده از سلطه شوروی سابق خصوصا آذربایجان شمالی ، ترکمنستان ، اوزبکستان ، قزاقستان ، گرجستان و سایرکشورهای نوبنیاد آزاد شده یوگسلاوی سابق و غیره میباشد .

سوماً ـ نفت و گازی که تا کنون مورد غارت رژیمهای تهران نشین قرارگرفته متعلق به ملت محروم و تحت ستم واقع شده عرب الاحواز میباشد ، نه غارتگران راسیست فارس ، ثروتهائی که ازاین منابع به دست میاید خود ضامن و پشتیبان نسلهای آینده این ملت میباشد .

چهارم ـ خواه دردوران پهلوی و خواه دردوران ولایت فقیه ملت آذربایجان همیشه مورد ظلم و بی توجهی مضائف حاکمیت راسیست مرکز نشین بوده و هست ، آذربایجانی که منبع ثروتهای بیشمارمیباشد ، کدام اصلاحات دراین سرزمین انجام شده ؟ کدام کارخانه ومجتمع صنعتی که بتواند تولید شغل نموده ورفاه و آسایش ملت آذربایجان را فراهم نماید ساخته شده ؟ آیا آن مراکز اشتغال گوناگون ، مراکز بهداشت ، مجتمع های آموزشی و رفاه نسبی که سران رژیم درتهران و سایر شهرهای فارسی بوجود آورده اند درآذربایجانی میگوئید «سرایران است» با آن همه ثروت طبیعی اش موجود میباشد ؟ برعکس رژیم شوینیست تهران تا توانسته با غارت ثروتهای طبیعی ملت ما شهرهای فارس نشین را آباد نموده ، آذربایجان را به ویرانه تبدیل نماید ، که نتیجه چنین سیاست نژاد پرستانه فراراهالی از شهر و دیارخود و رها کردن خانه و کاشانه و مهاجرت به شهرهای بیگانه فارس نشین وتحمل انواع توهینها بوده است .

رژیم راسیست با توسل به انواع شیوه های شیطانی کمرهمت به نابودی ملت ترک زبان آذربایجان بسته ، نمونه بارز و انکار ناپذیراین دشمنی آشکار خشکاندن عمدی دریاچه اورمیۀ میباشد ، که در نتیجه این فاجعه درکوتاه مدت تمام مناطق دوردست تا شعاع 500 کیلومتر و حتی بیشتر را دربرخواهد گرفت و حاصل آن کویرخشک و بی آب علف نمکزار خواهد بود . کارخانه های آذربایجان را با انواع شیوه های مغرضانه به ورشکستگی سوق داده وبه تعطیلی میکشانند ، درعوض کارخانه های مدرن را در شهرهای فارسی گسترش میدهند ، درنتیجه هر روز هرچه بیشتربه لشگر بیکاران آذربایجانی افزوده میگردد ، قاچاقچیان مواد مخدر سپاه پاسداران با جدیت کامل برای معتاد نمودن جوانان آذربایجان تلاش و کوشش مینمایند ، تا بدین وسیله نیروی پرتحرک جوانان را معتاد و فلج نمایند ، این همه دشمنی با ملت آذربایجان مشتی ایست از خروار.مجموعه ای که امروز ایران نامیده میشود ، درحقیقت سالهاست که ازجهت سیاسی تجزیه شده است ، تنها ازلحاظ جغرافی وبا توسل به نیروی قهرآمیزرژیم راسیست تهران فعلا ایران نامیده میشود که این روند نیز زیاد طول نخواهد کشید .

درمورد بحث " دولت ـ ملت " ساکنان سرزمینی که دارای زبان ، آداب رسوم ، تاریخ و فرهنگی واحد باشند همچون " ملت ترک زبان آذربایجان " ملت نامیده میشوند .پروسه ارتقا به مرتبه ملت شدن در آذربایجان جنوبی ازدوران انقلاب مشروطه آغازشده و پس از طی پروسه تکامل خود درزمان قیام 21 آذر1324 عملا به ظهور رسیده و به مرحله ملت شدن قدم نهاد ، امروز تنها کمبود ملت ما درجنوب ، به دنبال ملت بودن برپائی دولت ملی میباشد تا گویش « دولت ـ ملت » به معنی واقعی کلمه مفهوم خود را پیدا نماید و همزمان مرزهای آشکار و موجود جغرافیای سرزمین آذربایجان را مشخص نموده پس از ارائه به مجامع بین المللی درراه حراست از مرزهای خود اقدامات لازم را عملی سازد ، این عمده ترین آرمان و وظیفه حرکت ملی ملت آذربایجان جنوبی میباشد . تصور میکنم در جواب مقاله آقای اکبر گنجی همین شرح مختصرکافی باشد ، زیرا توضیحات بیشتر را همه گان کم و بیش میدانند . 

No comments: