Thursday, 5 June 2014

 
جایگاه اتنیک فارس در رابطه با اتنیک های غیرفارس
 
از: سعيد سنندجى
 
وقت ان رسیدە است کە جایگاه اتنیک فارس را در رابطه با اتنیک های غیرفارس معین و مشخص نماییم .
گروهای  اتنیک، ملیت ها و ملت های ساکن در ایران برای نشان دادن تمایز و تفاوت خود از دیگران، از بخشهای هویتی متنوع و متفاوت استفاده می کنند. این  طبقه بندی  کردن هویت ها امری است طبیعی و نهفته در بطن  و ساختار زبانها,  اما  هنگامی کە دولت و دستگاە اداری و قدرت حاکم  در تایید و تعریف هویت ها دخالت می کند،  انگاە مسئلە ازمقوله زبانی خارج می شود و  در حوزه  نابرابری های اجتماعی  قرار می گیرد. دخالت های مشخص  گروه حاکم در حیطه زبان و فرهنگ، در چگونه تعریف شدن و چگونه تعریف کردن بخشهای متنوع هویتی و صاحبان هویت های متنوع در صدە گذشته، جنبه ای تجاوزگرانه از نژادپرستی به خود گرفته است.  تعریفی که از هویت های اتنیک های غیرفارس در ادبیات و فرهنگ مسلط ایرانی  یعنی در زبان و فرهنگ فارسی  وجود دارد،  متاثر از روابط قدرت حاکم  با این فرهنگ و زبان در ترویج این دیدگاە است. این ترویج تا بجایی رسیدە است کە  اتنیک فارس هویت خویش را هویتی پاک، مقدس، جهانی و برابر با ایرانیّت قلمداد میکند تا انجا کە امروزە هویت زدایی در فرهنگ این اتنیک ،  کل جوامع و فرهنگهای دنیا  را نیز در بر میگیرد.  بسیاری از ما کە در خارج از ایران زندگی میکنیم و با ایرانیان در ارتباط هستیم  قطعا شنیدەایم کە  فرهنگ و زبان فارسی نسبت بە تمامی زبانها  وفرهنگها ارجعیت دارد. در زمینە مزاح و طعنە نیز همگی میدانیم کە چە مزاحهایی ( بی احترامی) بە دیگر ملتها می شود. حتی  بعضی از هویت های اتنیکی را تا حد هویت حیوانی تقلیل دادەاند.  البتە جای تاسف است کە  تا حدودی در جا اندازی این هویت های حیوانی به جای هویت های انسانی ازاعضای هویتهای دیگر هم کە خود هویتی در زیر سلطە هستند استفادە  میشود.  در اینجا  میتوان بە هویت حیوانی خر در مورد ترکها و تازی در مورد عرب ها اشارە کرد.

آنتونیو گرامشی نظریه‌پرداز مارکسیست، از رهبران و بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیم کلیدی همچون هژمونی (چیرەگی‌ خواهی)، بنیان، روبنا، و جنگ قدرت بە این مورد بە خوبی اشارە کردە است کە  چگونه جنبه های سیاسی  نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه های فرهنگی و زبانی همراە می شوند و از طریق جامعه مدنی، سیستم های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیررسمی، و رسانه های عمومی در استقرار و استحکام هویت گروه حاکم به مثابه هویتی غالب، طبیعی، عاری از عیب و نقص و کاملا صحیح خود را استقرار میدهند.   

مسئلەایی دیگر کە بە این چیرەگی خواهی دامن میزند  مزیت نامرئی بودن اتنیک قدرت است. همە ما این گفتە را باراها در مباحثهای میان طرفداران چیرەگی خواهی  وحق طلبهای  ملیتهای ساکن ایران از طرفدارن چیرەگی خواهی و هژمونی گرای فارس شنیدەایم کە " چە کسی گفته ملتی و یا خلقی به نام خلق فارس وجود دارد؟"، "اصلا  فارس یعنی چی و فارس بودن چه مشخصاتی دارد؟: "همە ما ایرانی هستیم"،  "فارس ملت نیست و قرارداد دیرینە مابین ملتهای ساکن ایران است کە زبان فارسی را بە عنوان زبان مشترک انتخاب کردە است".

 میشل فوکو، فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی در بحث "میکروسکوپ قدرت" در تجزیه و تحلیل جنبه های نامرئی و مرئی قدرت، مثال جالبی از برج های دیده بانی در زندان های مدرن دارد. او  میگوید آنکه در برج دیده بانی نشسته است، همه را می بیند، ولی خود قابل رؤیت نیست. قدرت دیدەبان و دستگاە اداری زندان  چنان در جان و روان زندانی چنگ انداخته که زندانی بی آنکه حاکم و زندانبان را ببیند، اوامر او را اطاعت می کند. زندانبان در واقع، به واسطه تارهای نامرئی قدرت، بر جان و تن زندانی حکم می راند.  او در بخش دیگری مینویسد  که قدرت می باید قابل رؤیت باشد ولی قابل شناسایی نباشد. قدرت، چیرەگی  و عظمت خودش را پیشاپیش در ساختار فیزیکی زندان، در هیبت حصارها، برج و باروها و سلول های انفرادی زندان، در چهره ماموران و زندانبانان و بازجویان متعدد، و نیز در بیچارەگی و درماندگی زندانیان، در جان و تن زندانی حک کرده است. به تعبیر فوکو، حتی اگر کسی در برج دیده بانی حضور هم نداشته باشد، زندانی  حضور و وجود قدرت را با گوشت و پوست خود احساس می کند.

فردینان دو سوسور در بررسی زبان‌شناسی  از  جنبهٔ هم‌زمانی در مطالعات زبانشناسانە خود مینویسد کە   هویتها  چه در مورد اشخاص و چه در مورد اشیاء  در رابطه با همدیگر و یا دیگران تعریف می شوند او  زن را  هم به لحاظ لغوی، هم به لحاظ مفهومی و هویتی، در رابطه با مرد تعریف می کند،  سیاه  در رابطه با سفید تعریف میشود. او میگوید این اصل در تمام ابعاد دیگر نیز صادق میباشد در همین حال لئوی اشتراوس با استفادە از همین تئوری در بخش هویتی  بە شکل  آکادمیک در مطالعات انسانشناسانه و جامعه شناختی خود به کاربرد ”موقعیت های رابطه دارانه“در شکل گیری آداب و رسوم اجتماعی درهویت های جمعی و فردی اشارە میکند. یعنی، همان طوری که دو سوسو  نشان داد مثلا زن در رابطه با مرد، ماه در رابطه با خورشید تعریف می شود، لئوی اشتراوس نشان داد که چگونه اتنیک در ارتباط با دیگر اتنیکها  تشریح می شود. نتیجه کلی که در جامعه شناسی از مشاهدات دوسوسو و اشتراوس گرفته میشود این است کە   همانگاە کە هویت ها جنبه رابطه دارانه و متقابل دارند در رابطه با یکدیگر میتوانند تعریف شوند و بە این نتیجە رسیدند کە تعریف های هویتی رابطه ای مستقیم و تنگاتنگ با قدرت حاکم  دارند. یعنی گروه هایی که تسلط بر زبان و مکانیزم های زبانی فرهنگی را دارا میباشند در ابتدا موازین  گفتمان را تعیین  و هویت خود را کە  از  موقعیتی برتربرخوردار است بر دیگر هویتها هژمونی پردازی  میکند و در انتها هویتهای دیگر را  از موضعی کمتر و یا نارساتر تعریف می کند.

نامرئی بودن اتنیک فارس شبهات زیادی بە بحث میکروسکوپ قدرت دارد  در واقع اتنیکهای زیر سلطەایی  کە  کنترل می شوند، کنترل کننده و یا واضحتر بیان کنم هژمونی پردازان اتنیک فارس را نمی بینند. اتنیکی کە اتنیکهای دیگر ایرانی را تعریف  و تحریف میکند قابل مشاهدە برای انها نیست. گاە این اتنیک در هیبت نژاد برتر اریا،  گاە در ایران باستان ، گاە بە نام حکومت و بیشتر بە نام ملت ایران پدیدار میشود. در واقع اتنیک فارس قدرتش را در نامریی بودن خود افزایش می دهد. چرا کە نامریی بودن ان اتنیک میتواند در ادغام شدن اعضای دیگر اتنیکها بە صف خود بسیار موثر باشد و درهمان حال استقامت دیگر اتنیکها را نیز در هم بشکند چرا کە اتنیکهای دیگر نمی دانند در مقابل انها کیست و با  چە اتبیکی در تعامل هستند. در عین حال هر لحضە اعضای  تازە نفس سر شکستە  از دیگر اتنیکها نیز بە اتنیک قدرت میپیوندد و از حامیان سر سخت  همان هژمونی گرایی اتنیک قدرت میشوند.

در چند سال گذشتە در جلسات و یا سمینارهای سیاسی در رابطە با جنبشهای اجتماعی سیاسی کردستان و دیگر ملیتهای ایرانی  برگزار شدە بود،  شرکت داشتەام، باوجود اینکە اکثر قریب بە اتفاق حاضرین در این جلسات و سمینارها کوردها بوداند و تعداد کمی از اتنیک فارس زبان در این جلسات حضور داشتند.  جلسات و سمینارها بە زبان فارسی اجرا می  شد، این در حالی است کە درمیان شرکت کنندەگان این جلسات کسانی هم حضور داشتند کە نمی توانستند بە زبان فارسی  تلکم کنند و یا ان را بفهمند.  اما حقوق فردی انها کە از اتنیکهای غیر فارس بودند فدای شرکت کنندەگان از اتنیک قدرت شد. در اخرین جلسەایی کە چندی  پیش در شهر استکهم سوئد برگزار شد این مسئلە  برای من چنان مبهم ىود کە ناگزیر شدم از سخنرانان کە خود کورد بودند سوال کنم کە چرا اینگونە عمل میشود؟!!  جوابی کە از انها شنیدم همانی بود کە اتنیک حاکم هژمونی پرداز میگوید، "زبان رسمی زبان فارسی است".

 چە کسی این رسمیت را بە زبان فارسی دادە؟  در کدامین همە پرسی این زبان برای همە ساکنان ایران انتخاب شدە است کە کسی خبر ندارد اما،  همە از ان تبعیت میکنند  و زبان فارسی زبان  را زبان رسمی ایران میدانند. در این رابطە اینگونە بە همگان تبلیغ شدە است کە  زبان کوردی ، عربی، اذری، بلوچی و یا زبان دیگر اتنیکها مفهوم جدی بحث سخنران  را کم ارزش میکنند و زبان رسمی کە همانا فارسی است این جدیت را بە بحث سخنران میدهد.  این در حالی است کە سخنرانان و برگزارکنندگان خود برای برابری  اتنیکها سالهاست مبارزە میکنند.

نمونە تازەتری از این هژمونی گرایی اهنگ اخیر شهرام ناظری درشهر کرماشان میباشد. با وجود اینکە این اهنگ  فلکلور کوردی،  با درایت بە عشق اتنیک برتر اجرا میشود  موجب خشم هژمون گرایان اتنیک فارس میشود کار بجایی میرسد کە طرفدارن هژمون گرایی اتنیک فارس از قدرت صریحا  میخواهند کە ابزار تنبیە را بکار گیرند و این عمل را در ضدیت با ساختار اجتماعی ایران و ایرانیت جلوە میدهند.

اصول دمکراسی و حقوق بشری، روشنفکران اتنیک فارس و فعالین حوزەهای فرهنگ زبانی  اتنیکهای غیر فارس را برای رسیدن بە یک جامعە برابر  مجبور خواهند کرد، کە از هم اکنون بە طور قاطع مسئلە تبعیض زبانی و فرهنگی را در جهت برون رفت از این وضعیت نابهنجار  بە نوبەی خود   مورد بررسی قرار دهند. وظیفەی سنگینی کە از  روشنفکران اتنیک فارس میتوان انتظار داشت  این است کە تعریفی جامع و دقیق  از فرهنگ  و زبان فارسی را ارائە دهند و هژمونی فرهنگ زبانی اتنیک  فارس در ایران و تلاش برای رسمیت دادن به زبان های ملی و طبیعی اتنیک های غیرفارس را از اهداف خود قرار دهند.  در همین راستا فعالین حوزەهای اتنیکی غیر فارس،  اصول دمکراسی را در جلسات و سمینارهایی کە اکثریت حضاردر جلسە از یک اتنیک مشخص است، رعایت و با استفادە از زبان اکثریت حاضرین، جلسە و سمینار را برگزار نمایند. و از مترجم برای انهایی کە قادر بە تکلم بە ان زبان نیستند استفادە کنند، تا بدیگونە  پایەهای روابط سالم فرهنگی و زبانی در جامعە ایران پایگذاری شود. اصل دمکراسی نصف بەعلاوە یک در همە عرصەهاو مکانهای اجتماعی باید رعایت شود. ازادی و برابری را نمیتوان بعنوان برنامە ایندە  در نظر داشت. اگر برای ازادی و برابری ملتهای در بند  در حال مبارزە هستید،  خود باید پایبند تمامی اصول برابری و دمکراسی باشید در موازین دمکراسی جایی برای تعارفات دوستانە  وجود ندارد، اگر خود از اصول دمکراتیک استفادە نمی کنید نمی توانید ازادی و برابری را برای ملتهای ایرانی بە ارمغان بیاورید.

 سعید سنندجی

2014/06/03
 

No comments: