Saturday 17 December 2011




ضرورت تجدید نظر در تقسیم بندی مرزهای جغرافیائی کشورهای جهان

يعقوب گؤنئيلي

مقدمه : ضرورت سیاست آرامسازی جهانی برهبری آمریکا و اروپا و دیگر کشورهای مترقی جهان ایجاب می کند که یک تجدید نظر و تغییراتی کلی در مرزهای حاضر صورت پذیرد، زیرا در قرن بیست و یکم عامل آگاهی همه جانبه ملل محصور در یک کشور و مرزهای تعیین شده برای ملتهای مختلف در اوایل قرن بیستم عملا اعتبار خود را از دست می دهند و این عامل باعث بروز کشمش و درگیری های ملل مختلف در منطقه شده و خواهد شد، زیرا آگاهی یافتن انسان از هویت خود با وجود اینهمه امکانات ارتباطی خیلی آسان گردیده است و در این دنیای مدرن ترمز کردن آگاهی ملتها عملاّ غیر ممکن گردیده است، قطار آگاهی شعور ملی راه افتاده وهر آن در حال شتاب و سرعت گرفتن است، و با سرعتی غیر قابل تصور به سوی مقصد رهائی ملتها، از یوغ دیگر ملتها، بنام هموطن به پیش می تازد، این جوامع آبستن حوادثی است که دارای انرژی فوق العاده بزرگ وغیرقابل کنترل ناشی از سالیان سال تحقیر مستتر در بطن این حرکت می باشد، که می تواند تلفات و تخریبات غیر قابل جبرانی در منطقه بوجود بیاورد و از این جهت، برای پیشگیری از عواقب غیر مترقبه خواسته های ملی این ملل، توسط دیده بانان حقوق بشر سازمان ملل مورد بررسی جدی واقع گردد، تا یک تجدید نظر کلی در تعیین حدّ و حدوات کشورها و مرزهای بین المللی و برسمیت شناخته شدن ملتهای ساکن در این مناطق صورت پذیرد.
شاید هنوز که هنوز است تعداد قلیلی از افراد قدیمی و کنسرواتیو در کشور های مترقی جهان نیز از ظهور مجدد دولت عثمانی و یا رایش سوم وحشت دارند و بدان سبب ضرورت ادامه گوشمالی ملت ترک آذربایجان جنوبی را بعنوان مرکز و ناف و ظهور ملتهای ترک جهان را بدست نژاد پرستان فارس، قطاع الطریق های زبان ترکی و فرهنگ آذربایجانی را هنوز صلاح دیده و سکوت می کنند، و شاید بخاطر انکار قدیمی ترین نقطه عروج انسان در این منطقه تاریخی و بخاطر ظهور اولین انسان با شعور یا آدم وحوّا در دامنه کوههای بُزگوش، به روایتی از مکانی مندرج در قدیمی ترین کتاب دینی تورات و به روایت تاریخ شناسان روسی اؤرمو گؤلی بعنوان اولین نقطه اکتشاف گندم و نان و در واقع شعور ذخیره مواد غذائی برای سفر و یا حرکت و یا جرئت به حرکت مسافتهای طولانی و بعنوان آذوقه فصل سرما، که مورد غضب سارقان هویت و زبان والفبا واقع گردیده است.
ولی برای نسل جدید این سئوال برانگیز است که ٣٠ میلیون انسان در آذربایجان جنوبی، در برابر چشمان جهانیان در حال ذوب و انقراض و آسیمیله شدن و نابودی زبان مادری ترکی آذربایجانی و فرهنگ و موسیقی ملی خود است، در حالی که میلیونها دلار خرج می شود تا مثلا نسل خرس پاندا در دنیا منقرض نگردد و این سئوال برانگیز است، که چرا صدای ملت ترک آذربایجان را کسی نمی شنود چرا رسانه های جهانی اینقدر به درد این ملت بی تفاوتند، چرا حداقل همانند رهبر دالایلاما در سطح بین المللی درد ما را در رسانه ها انعکاس نمی دهند، این نسل جدید آذربایجان جنوبی چه گناهی کرده که بخاطر ترک بودن باید تاوان قرنها پیش اختلافات امپراتوری دولت ترک عثمانی را امروز باید پس بدهد **گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری**.
رشد و شکوفائی صنعت و امکان انتقال اطلاعات از طریق سیستم ارتباطات کامپیوتری در سطح جهان و دسترسی ملل کشور های فقیر جهان با این تکنولوژی باعث شروع و پیدایش یک انقلاب صنعتی در کشور های فقیر گردیده است، به موازات رشد ارتباطات و صنعت، باعث رشد خود آگاهی ملتها نیز گردیده است، که ما به حرکات هویت طلبانه در اقصی نقاط جهان در مناطق و در بین ملل مختلف شاهد هستیم و لاجرم رشد و تکامل این حرکت موجب ایجاد تنشهای غیر قابل کنترلی خواهد بود و بطبع موجب به هم خوردن موازنه قدرت در منطقه و جهان خواهد گردید، که نمونه هائی از آنرا در در اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی سابق شاهد بودیم، امروز ملتها توسط ارتباطات کامپیوتری خواهران و برادران همزبان خود را در آنطرف مرزها پیدا می کنند و داستانها و تاریخهای ساختگی حاکمان جبار را دیگر باور نمی کنند، این سئوالی است که ذهن نسل جدید را به خود مشغول داشته، چطور می شود یک آذربایجانی از آستارای جنوبی با یک آذربایجانی از آستارای شمالی که اکثرا با هم قوم وخویش هستند همدیگر را اجنبی بدانند و آنوقت این آستارائی جنوبی خود را با یک نفر از اهالی ممسنی هموطن بداند و این تنها در مورد آذربایجانی ها نیست، سالهاست که کردها، بلوچها، عربها و ترکمن ها هم از این مساله رنج می برند و یا در هندوستان و پاکستان کشمیری ها و یا در چین ترکهای اویغور و هستند ملتهائی که در خیلی از نقاط دیگر دنیا از این مساله زجر می کشند.
خواست های هویت خواهانه نسل جوان دیگر در مرزهای متعلق به طراحی ژئوگرافی قرن نوزدهم نمی گنجد، برای جلوگیری از خونریزی و جنگهای داخلی انتقام جویانه و قربانی نشدن کودکان و افراد بیگناه باید برای قرن بیست و یکم نقشه جدیدی منطبق بر خواست واراده تمام ملیتهای جهان با رعایت اصول دمکراسی و حقوق بشر و با نظارت دقیق سازمان ملل و رعایت آراء و منافع ملی و اقتصادی هرملتی باید طراحی و تهیه گردد و تقسیم بندی جدید کشور های جهان معین گردد و این به معنی تجزیه نیست، بر عکس به معنی پیوند مجدد ملتهای از هم جدا شده و از هم پاشیده شده است که در اثر جور و ظلم حاکمان جبار و سیاست های غیر انسانی و غیر بشردوستانه این فاجعه های تاریخی بوقوع پیوسته است، در واقع این نوعی التیام تاریخی است و مرحم گذاشتن بر روی زخمهای تاریخی در حق ملتهای تکه تکه شده است.


No comments: